کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیمار بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیمار بردن
لغتنامه دهخدا
تیمار بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . اندوه بردن : چه باید رفته را اندوه خوردن همان نابوده را تیمار بردن . (ویس و رامین ).مرا که دانش از آغاز خویشتن نبودچه دانم از پس انجام چون برم تیمار.ناصرخسرو.
-
واژههای مشابه
-
تیمار کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرستاری کردن، مراقبت کردن، مواظبت کردن ۲. خدمت کردن ۳. غمخواری کردن
-
seed treatment
تیمار بذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ضدعفونی کردن بذر با قارچکشها یا آغشته کردن آن به باکتریهای مفید
-
UHT treatment, ultra-high temperature treatment
تیمار فرادمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] حرارتدهی مستقیم یا غیرمستقیم مادۀ غذایی پیش از بستهبندی برای کشتن همۀ ریزاندامگانهای فاسدکنندۀ آن
-
بی تیمار
لغتنامه دهخدا
بی تیمار. (ص مرکب ) بی پرستار و غمخوار. (ناظم الاطباء).
-
تیمار داشتن
لغتنامه دهخدا
تیمار داشتن . [ ت َ ](مص مرکب ) اهتمام . اعتناء. تعاهد. تعهد کردن . پرستاری کردن . مواظبت کردن . مراقبت کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توجه داشتن . (ناظم الاطباء) : مثل زنندکه آید طبیب ناخوانده چو تندرستی تیمار دارد از بیمار. ابوحنیفه ٔ اسکافی .گف...
-
تیمار زدن
لغتنامه دهخدا
تیمار زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) تیمار کردن اسب را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تیمار کردن
لغتنامه دهخدا
تیمار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب )پرستاری کردن . (از ناظم الاطباء). تعهد و غمخواری و حراست و مواظبت حال کسی کردن . توجه و مراقبت کردن ازکسی یا بیماری یا چیزی : و چون او نیز از دنیا برفت پسر او احمدخان پادشاه شد. این شمس آباد راتیمار نکرد تا خراب شد. ...
-
تیمار کشیدن
لغتنامه دهخدا
تیمار کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رنج کشیدن . پرستاری و مواظبت کردن کسی یا چیزی . تعهد و مراقبت و دلسوزی کردن امری : کشیدی همه ساله تیمار من میان بسته بودی به هر کار من . فردوسی .کمند اندر افکند و بر زین کشیدنبد کس که تیمار رویین کشید. فردوسی...
-
تیمار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عريس
-
جستوجو در متن
-
اندیشه بردن
لغتنامه دهخدا
اندیشه بردن . [ اَ ش َ / ش ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . اندوه بردن . اندیشمند شدن : شاه را گو تو بشادی و طرب دل نه و بس از پی ساختن مملکت اندیشه مبر. فرخی (از آنندراج ).سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان چون در نظر دوست نشینی همه کام است . سعدی .مر...
-
فرسودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹فرساییدن› farsudan ۱. ساییده شدن.۲. (مصدر متعدی) بهتدریج از میان بردن.۳. (مصدر متعدی) ضعیف و ناتوان کردن: ◻︎ نه گشت زمانه بفرسایدش / نه آن رنج و تیمار بگزایدش (فردوسی: ۱/۸).۴. [مقابلِ افزودن] کم شدن: ◻︎ فزودگان را فرسوده گیر پاک همه / خ...
-
بردن
لغتنامه دهخدا
بردن . [ ب ُ دَ ] (مص ) کشیدن . حمل کردن . برداشتن . با خود برداشتن . نقل کردن . منتقل کردن . (یادداشت مؤلف ). اذهاب .(تاج المصادر بیهقی ). مقابل آوردن . نقل کردن خواه برای خود یا دیگری و خواه با خود یا همراه و مصحوب دیگری و خواه بر پشت و خواه بر چی...