کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیلَه مار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیلَه مار
لهجه و گویش بختیاری
tila-mâr بچه مار.
-
واژههای مشابه
-
تیله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) گلولة کوچک سنگی یا شیشه آبی که کودکان با آن بازی کنند.
-
تیله
لغتنامه دهخدا
تیله . [ ل ِ / ل َ ] (اِ) سفال شکسته ٔ خردشده . (ناظم الاطباء). خرده ٔسفال . ریزه ٔ سفال . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || در تداول ؛ سنگ مدوری که بدان قمار بازند.
-
تیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹تیره، تشیره› tile گلولۀ کوچک و توپُر سنگی یا بلوری که کودکان با آن بازی میکنند.
-
تیله
دیکشنری فارسی به عربی
رخام
-
تِیلَه
لهجه و گویش بختیاری
teyla طویله، اصطبل.
-
تیله
لهجه و گویش تهرانی
گردو یا سنگ کروی شکل ،شکسته و قراضه،گوی شیشه ای،سفال شکسته
-
تیله بازی،تیله انگشتی
لهجه و گویش تهرانی
تیله بازی
-
تیله بن
لغتنامه دهخدا
تیله بن . [ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نرم آب است که در بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
تیله کن
لغتنامه دهخدا
تیله کن . [ ل َ / ل ِ ک َ ] (نف مرکب ) نامی است که برای پی گم کردن ، یهودان به حفاری شهرهای قدیم داده اند که از آنجاها اشیاء آنتیک قیمتی استخراج می کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حفار. آنکه زمین های خسف شده و مانند آن را کاود، یافتن اشیاء عتیقه را....
-
تیله کوه
لغتنامه دهخدا
تیله کوه .[ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرقلعه ٔ گرمسیر ولدبیگی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
تیله مون
لغتنامه دهخدا
تیله مون . [ ل ِ م ُ ] (اِخ ) تاریخدان فرانسوی .
-
تیله نو
لغتنامه دهخدا
تیله نو. [ ل ِ ن ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلباد است که در بخش بهشهر شهرستان ساری واقع است و 730 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
تیله بازی
دیکشنری فارسی به عربی
رخام