کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیقن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تیقن
/tayaqqon/
معنی
یقین داشتن؛ بیگمان دانستن؛ باور کردن؛ بهتحقیق دانستن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیقن
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَ قُّ) [ ع . ] (مص ل .) بی گمان شدن ، یقین داشتن .
-
تیقن
لغتنامه دهخدا
تیقن . [ ت َ ی َق ْ ق ُ ] (ع مص ) بی گمان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بی گمان دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). علم و آگهی یافتن بر چیزی .(از اقرب الموارد). بایقین شدن . بی گمانی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : با خود گفتم اگر ب...
-
تیقن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tayaqqon یقین داشتن؛ بیگمان دانستن؛ باور کردن؛ بهتحقیق دانستن.
-
واژههای همآوا
-
تیغن
لغتنامه دهخدا
تیغن . [ غ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میداود (زیرگچ ) است که در بخش جانگی گرمسیر شهرستان اهواز واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
جستوجو در متن
-
تهمت بردن
لغتنامه دهخدا
تهمت بردن . [ ت ُ م َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) گمان بد بردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بر وی هیچ تهمت مبر و میل از شک بسوی تیقن کن . (تاریخ بخارا، یادداشت ایضاً). رجوع به تهمت و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
متیقن
لغتنامه دهخدا
متیقن . [ م ُ ت َ ی َق ْ ق ِ ] (ع ص ) بیگمان داننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- متیقن گردیدن ؛ متیقن گشتن . به یقین دانستن چیزی : رنگ از رخ پریده متیقن به قتل خود گردید. (مجمل التواریخ گلستانه ، ص 271).|| بی گمان دانسته شده . ...
-
تحقق
لغتنامه دهخدا
تحقق . [ ت َ ح َق ْ ق ُ ] (ع مص ) درست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). صحیح و درست شدن خبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درست و ثابت شدن خبر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || درست بدانستن . (...
-
ایقان
لغتنامه دهخدا
ایقان . (ع مص ) (از «ی ق ن ») به یقین دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). بی گمان دانستن و بی گمان شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) : مکان علمست نفست را زبان اندیشه ٔ رهرونزولت پایه ٔ او نی عر...
-
عین الیقین
لغتنامه دهخدا
عین الیقین . [ ع َ نُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) یکی از مراتب ثلاثه ٔ یقین (علم الیقین ، عین الیقین ، حق الیقین ) است . (یادداشت مرحوم دهخدا). کیفیت وماهیت چیزی را به یقین دریافتن ، بعدِ دیدن آن به چشم . یقین را سه مرتبه است : یکی علم الیقین ، که دانستن ا...
-
اسلاف
لغتنامه دهخدا
اسلاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَلَف .پدران پیشین . قدماء. اقدمین . پیشینگان . (غیاث ). گذشتگان . (زمخشری ). درگذشتگان . مقابل اخلاف : گرچه اسلاف من بزرگانندهر یک اندر هنر همه استاد. مسعودسعد.با خود گفتم اگر بردین اسلاف بی ایقان و تیقن ثبات کنم همچون آن ج...
-
مبادا
لغتنامه دهخدا
مبادا. [ م َ ] (فعل دعایی و نفرینی ) مباد. (ناظم الاطباء). نبادا. خدا کند که نبود. نباید.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). استعمال این لفظ در صورتی معقول است که نبودن آن امر هم متوقع باشد امّا در صورت تیقن وقوع بیجا است . (آنندراج ) : برو آفرین کرد کاوس ش...
-
اطمینان
لغتنامه دهخدا
اطمینان . [ اِ ] (ع مص ) اطمئنان . اطمینان به چیزی ؛ آرامیدن و قرار گرفتن بدان . و فی الحدیث عن النبی (ص ) فی تعلیم الصلوة: ثم ارکع حتی تطمئن راکعاً ثم ارفع حتی تعتدل قائماً ثم اسجد حتی تطمئن ساجداً. (از منتهی الارب ). طمأنینة. (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
اما
لغتنامه دهخدا
اما. [ اِم ْ ما ] (ع حرف ربط) حرف تردید است . (غیاث اللغات ). برای شک آید مانند اَو، جز اینکه در اَو ابتداء به تیقن باشد و در اما به شک : جائنی اما زید و اما عمرو. (از منتهی الارب ). || برای ابهام آید : اما یعذبهم و اما یتوب علیهم (قرآن 106/9)؛[ یا آ...