کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیغ زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تیغیدن،تیغ زدن
لهجه و گویش تهرانی
تلکه کردن
-
تیغیدن ،تیغ زدن
لهجه و گویش تهرانی
بزور پول گرفتن
-
تیغ و تبر
فرهنگ گنجواژه
اسلحه سرد.
-
تیغ و خنجر
فرهنگ گنجواژه
سلاح سرد.
-
تیغ و درفش
فرهنگ گنجواژه
علم و کتل.
-
تیغ و سپر
فرهنگ گنجواژه
وسائل جنگی قدیم.
-
تیغ و کفن
فرهنگ گنجواژه
اعلام آمادگی برای شهادت.
-
سنگ و تیغ مهر کردن
لغتنامه دهخدا
سنگ و تیغ مهر کردن . [ س َ گ ُ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در عشره ٔ محرم و از نوزدهم تا بیست ویکم رمضان موافق مذهب امامیه که شهادت امام بر حق شاه نجف ثابت است ، سرتراشی و ناخن گرفتن ممنوع است . گویند: امروز بر سنگ و تیغ ما مهر است . (آنندراج ) : گرچه سن...
-
تیغ یا برامدگی های بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
دیکشنری فارسی به عربی
عمود فقري
-
واژههای همآوا
-
تیغزن
لغتنامه دهخدا
تیغزن . [ زَ ] (اِخ ) نام روز سیزدهم از ماههای ملکی باشد. (برهان ) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ). روز سیزدهم از ماههای یزدجردی . (ناظم الاطباء).
-
تیغزن
لغتنامه دهخدا
تیغزن . [ زَ ] (نف مرکب ) معروف است . (برهان ). شمشیرزن . (ناظم الاطباء). تیغدار که سپاهی باشد. (آنندراج ) : همه موبدان را به کرسی نشاندپس آن خسرو تیغزن را بخواند. دقیقی .بشد تیغزن گردکُش پور شاه به گرد همه کشوران با سپاه . دقیقی .پس پشت بد شارسان هر...
-
جستوجو در متن
-
گوهری
لغتنامه دهخدا
گوهری . [ گ َ / گُو هََ ] (ص نسبی ) منسوب به گوهر. از گوهر. چیزی را گویند که از گوهر ساخته باشند. (برهان قاطع) (بهار عجم ) (فرهنگ نظام ) (فرهنگ شعوری ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ) مرصع. زرنگار. هرچیز منسوب به گوهر. (فرهنگ نظام ) : همان گوهری تخت و ...
-
خشخاش زن
لغتنامه دهخدا
خشخاش زن . [ خ َ زَ ] (نف مرکب ) آنکه تیغ به خشخاش می زند برای گرفتن شیره ٔ آن که تریاک است .
-
تریاک زن
لغتنامه دهخدا
تریاک زن . [ ت َ / ت ِرْ زَ ] (نف مرکب ) آنکه خشخاش را تیغ زند تا تریاک آن را بگیرند. خشن زن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).