کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیغه سمور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
cloisonnist
تیغهگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] کسی که به شیوۀ تیغهگرایی به خلق آثار هنری میپردازد
-
cloisonnism
تیغهگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] جریانی هنری که در نیمۀ اول قرن بیستم بهوسیلۀ گوگن، نقاش فرانسوی، ابداع شد و در آن رنگهای مسطح و تخت با تیغههای تیره از هم جدا میشوند
-
wing fence, fence 1, aerodynamic fence
بالتیغه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] دیوارۀ نصبشده بر سطح فوقانی بال و در امتداد جریان هوا که پیرامون لبۀ حمله قرار میگیرد و مانع رشد بیشتر لایۀ مرزی در قسمت نوک بال میشود
-
سه تیغه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . غِ) (ص نسب .) مجازاً ویژگی صورتی که ریش آن از ته تراشیده شده و کاملاً صاف و بی مو باشد.
-
پنج تیغه
لغتنامه دهخدا
پنج تیغه . [ پ َ غ َ /غ ِ ] (اِ مرکب ) کارد و قلم تراش که پنج تیغه دارد.
-
تیغه ٔ پشت
لغتنامه دهخدا
تیغه ٔ پشت .[ غ َ / غ ِ ی ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قطار مهره های پشت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تیغه کردن
لغتنامه دهخدا
تیغه کردن . [ غ َ / غ ِ ک َ دَ] (مص مرکب ) گرفتن با آجر یا خشت برپا، راهی را. برآوردن با آجر یا خشت برپا، دیواری را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). عمل تیغه در بنائی . برآوردن دیواری باریک با کمترین قطر آجر و جز آن . رجوع به تیغه شود.
-
تیغه باز
لغتنامه دهخدا
تیغه باز. [ غ َ / غ ِ ] (نف مرکب )شمشیرباز. بهادر. جنگجو. (ناظم الاطباء). شمشیرزن .
-
تیغه شمشیر
دیکشنری فارسی به عربی
نقص
-
سه تیغه
لهجه و گویش تهرانی
ریش از ته تراشیده
-
dike swarm
فوجِ آذرینتیغه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دستهای تیغۀ آذرین کمابیش موازی
-
blade implant
کاشتینۀ تیغهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] کاشتینهای تیغهای که برای تقویت استحکام استخوان فک به آن متصل میشود
-
Lamellibranchia
تیغهآبششویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ← دوکفهویسان
-
تیغهآبششویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ← دوکفهویسان
-
wiper blade
تیغۀ برفپاککن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و اجزای خودرو، مهندسی بسپار] بخش لاستیکی برفپاککن که برف یا باران را از روی شیشه پاک میکند