کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیزپر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تیزپر
/tizpar/
معنی
پرندهای که تند و سریع پرواز کند؛ تیزبال.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیزپر
لغتنامه دهخدا
تیزپر. [ پ َ ] (نف مرکب ) همان تیزبال است . (آنندراج ). مرغی که به تندی و سرعت پرواز می کند. (ناظم الاطباء). که به شتاب پرد. که تند پرد. تیزپرواز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : از آن بیشه بگریختی شیر نرهمی ز آسمان کرکس تیزپر. فردوسی .رستم چرا نخواند به...
-
تیزپر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tizpar پرندهای که تند و سریع پرواز کند؛ تیزبال.
-
جستوجو در متن
-
تیزپرواز
واژگان مترادف و متضاد
بلندپرواز، تندرو، تیزبال، تیزپر، سبکسیر
-
تیزبال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tizbāl پرندهای که بسیار تند و سریع پرواز کند؛ تیزپر.
-
سبک پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sabokpar پرندهای که تندوتیز پرواز کند؛ پرندۀ تیزپر؛ تیزپر: ◻︎ ننهادهاند در پر جغد و غراب و زاغ / آن چابکی که در پر باز سبکپر است (اثیرالدین اخسیکتی: ۴۷).
-
پرآور
فرهنگ فارسی معین
(پِ وَ) (ص فا.) 1 - تیزپر، تیزرو. 2 - پرنده .
-
سبکبال
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - پرندة تیزپر. 2 - فارغ ، آسوده .
-
سبک بال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sabokbāl ۱. پرندۀ تیزپر.۲. پرندۀ کوچک. * سبکپر.
-
سبک بالان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sabokbālān راستهای از پرندگان کوچک و تیزپر که بسیاری از آنها خوشآواز هستند، مانند بلبل، قناری، گنجشک، و امثال آنها.
-
تیزبال
لغتنامه دهخدا
تیزبال . (ص مرکب ) معروف که به معنی تیزپر باشد. (آنندراج ). سریعالطیران و تندپر. (ناظم الاطباء). تیزپر. تیزپرواز : چو دوران درآمد شدن تیزبال شدن چون جنوب ، آمدن چون شمال .نظامی .
-
سبکبال، سبکبال
واژگان مترادف و متضاد
۱. تیزپر، تیز پرواز، سبکپر ۲. راحت، آسوده، فارغ البال، فارغ، سبکبار
-
تندپرواز
لغتنامه دهخدا
تندپرواز. [ ت ُ پ َرْ ] (ص مرکب ) به شتاب پروازکننده . (ناظم الاطباء). تیزپر. که سریع پرواز کند. و رجوع به تند شود.
-
سنقر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) sonqor مرغی شکاری و خوشخطوخال که از انواع دیگر بازها قویتر و بسیار تیزپر و چالاک است؛ نوعی از باز.
-
تندرو
واژگان مترادف و متضاد
۱. بادپا، تیزپر، تیزتک، تیزرو، دونده، راهوار، سبکسیر، سریع، سریعالسیر ≠ کندرو ۲. بیباک، بیپروا ≠ ترسو، جبون ۳. افراطی ≠ میانهرو