کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیزپا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تیزپا
/tizpā/
معنی
تندرو؛ چابک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
fast, spanking, swift
-
جستوجوی دقیق
-
تیزپا
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) چابک .
-
تیزپا
لغتنامه دهخدا
تیزپا. (ص مرکب ) سریعالسیرو تندرو. (ناظم الاطباء). تیزپای . که در رفتن سریع است . تیزرو. که بشتاب رود. سریع در رفتار. که تند رود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تیزرفتار : گراینده دو تیزپای نوندهمان شست بدخواه کردش به بند. فردوسی .گذشته بر او بر بسی کام ...
-
تیزپا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tizpā تندرو؛ چابک.
-
واژههای همآوا
-
تیز پا
واژهنامه آزاد
شِتابَنده، سَریع.
-
جستوجو در متن
-
تیزگام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tizgām = تیزپا
-
طاویه
واژهنامه آزاد
یادپا . تیزپا
-
سبکپا
واژگان مترادف و متضاد
۱. جلد، تندرو، تیزپا، سبکپو ۲. گریزپا
-
سبکسیر
واژگان مترادف و متضاد
تندرو، تیزپا، تیزپرواز، تیزرو، سبکرو، سبکپا، سریعالسیر ≠ کندرو، بطیءالسیر
-
تیزگام
واژگان مترادف و متضاد
۱. بادپا، تیزرو، تندرو، تیزپا ۲. تیزتک، سبکسیر ۳. سریع، فرز
-
چابک پای
لغتنامه دهخدا
چابک پای . [ ب ُ ] (ص مرکب ) تیزپا و تندرو. || چالاک و ماهر در رقص : با همه نیکویی سرود سرای رودسازی به رقص چابک پای .نظامی (هفت پیکر).
-
یوزتاز
لغتنامه دهخدا
یوزتاز. (نف مرکب ) یوزتاخت . یوزتک . یوزجست . یوزدو. که چون یوز تند بتازد. کنایه از تیزپا و تنددو : گورساق و شیرزهره ، یوزتاز و غرم تک پیل گام و کرگ سینه ، رنگ تاز و گرگ پوی .منوچهری .
-
یوزتک
لغتنامه دهخدا
یوزتک . [ ت َ ] (ص مرکب ) یوزدو. یوزتاخت . که مثل یوز تند بدود. (یادداشت مؤلف ). تیزپا : هم آهوفغند است و هم یوزتک هم آزاده خوی است و هم تیزگام . فرالاوی .رجوع به یوز و یوزجست شود.
-
تیزپی
لغتنامه دهخدا
تیزپی . [ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) تیزپا. تیزرو. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بسر برد روزی دو، در رود و می دگر باره شد مرکبش تیزپی . نظامی .رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.