کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیر 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
arrow 3
تیر 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] پرتابۀ میلهای نوکتیزی که از کمان بهسوی هدف پرتاب میشود
-
جستوجو در متن
-
قیر
لغتنامه دهخدا
قیر. (معرب ، اِ) جسم جامد غیرمتبلور سیاه رنگی که سطح شکستگی آن مانندشیشه ناصاف است و در اماکن نفتی قدیمی یافت میشود. ترکیب قیر همان ترکیبات هیدروکربورهای نفت است که درنتیجه ٔ اکسیداسیون حالت جمود پیدا کرده است . قیرهای طبیعی که به نام مومیایی و زفت ر...
-
اسیر
لغتنامه دهخدا
اسیر. [ اَ ] (ع ص ) گرفتار . مقیّد. محبوس . (غیاث ). دستگیر. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). دستگیرکرده . (مهذب الاسماء) (شرفنامه ٔ منیری ). مأسور. بسته . بندی . (غیاث ): و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً. (قرآن 8/76). اخیذ. (تفلیسی ...
-
یاسج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] ‹یاسچ، یاسیج› [قدیمی] yāse(o)j تیر؛ تیر پیکاندار.
-
طلق ناري
دیکشنری عربی به فارسی
تير اندازي , گلوله , تير , زخم گلوله , تير رس
-
gunshot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیراندازی، گلوله، تیر اندازی، زخم گلوله، تیر، تیر رس
-
تخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] taxš ۱. تیر.۲. تیر کمان.۳. تیر آتشبازی.۴. نوعی کمان که تیر بسیار کوچکی دارد.
-
joists
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیرها، تیر اهن، تیر اهن گذاری
-
joist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیراندازی، تیر اهن، تیر اهن گذاری
-
عارضة
دیکشنری عربی به فارسی
تير اهن , شاه تير , شاهين ترازو
-
girder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیر اهن، شاهین ترازو، شاه تیر
-
goalpost
دیکشنری انگلیسی به فارسی
goalpost، تیر عمودی دروازه، تیر دروازه
-
pylons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیلون، برج، پیل یا تیر برق، شاه تیر، در
-
goalposts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دروازه ها، تیر عمودی دروازه، تیر دروازه