کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیر زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
lintel
تیر درگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری افقی که بالای هر بازشو مانند در و پنجره برای تحمل وزن قسمت بالادست کار گذاشته شود متـ . نعلدرگاه
-
fixed-end beam, built-in beam
تیر دوسرگیردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری که دو سر آن گیردار است
-
simple supported beam
تیر ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری که روی دو تکیهگاه ساده قرار گیرد و خَمش و برش را تحمل کند
-
continous beam
تیر سراسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری یکپارچه که روی چند تکیهگاه قرار گیرد
-
auxiliary beam
تیر فرعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری که بار کف را به تیرهای اصلی منتقل کند
-
rafter
تیر مایل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیر شیبدار در سقف ساختمانهای صنعتی
-
spandrel beam
تیر محیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیر بیرونی در یک سازۀ فولادی یا بتنی که بین دو طبقه قرار گیرد
-
composite beam
تیر مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری متشکل از مصالح ساختمانی مختلف برای استحکام بیشتر
-
lattice girder, lattice beam
تیر مشبک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری که بالهای آن با شبکههای مورب یا موازی به یکدیگر متصل شده باشد
-
prismatic beam
تیر منشوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری منشوریشکل که مقطع آن در طول ثابت باشد متـ . تیر مقطعثابت
-
tie beam
تیر مهاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری که برای ایجاد پیوستگی در اجزای سازه به کار رود
-
rolled beam
تیر نَوَردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری که بهصورت یکپارچه ازطریق نَوَرد در کارخانه تولید شود
-
تیر کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) 1 - نشان کردن ، هدف قرار دادن . 2 - کسی را تحریک کردن ، به کاری واداشتن .
-
تیر کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) درد گرفتن عضوی از بدن انگار که سوزنی در آن فرو می کنند.
-
آسمانی تیر
لغتنامه دهخدا
آسمانی تیر. [ س ْ / س ِ ] (اِ مرکب ) شهاب .