کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیتال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تیتال
/titāl/
معنی
۱. مکر؛ فریب.
۲. (اسم مصدر) چاپلوسی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیتال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - فریب ، مکر. 2 - چاپلوسی .
-
تیتال
لغتنامه دهخدا
تیتال . (اِ) فریب و چاپلوسی را گویند. (برهان ). مکر و فریب و بدین معنی مشترک است در هندی . (آنندراج ). فریب و حیله و مکر و چاپلوسی .(ناظم الاطباء). فریب و مکر و چاپلوسی و تملق . (فرهنگ فارسی معین ). سخنان فریبنده . گفتاری فریبنده . سخنان آرام کننده ....
-
تیتال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] titāl ۱. مکر؛ فریب.۲. (اسم مصدر) چاپلوسی.
-
تیتال
لهجه و گویش تهرانی
مکر
-
واژههای مشابه
-
مکر و تیتال
فرهنگ گنجواژه
حیله.
-
جستوجو در متن
-
تیباش
لغتنامه دهخدا
تیباش . (اِ) غمزه و عشوه و فریب . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).عشوه و فریب ... و ظاهراً صحیح تیتال است ، به «تای » قرشت بجای «با»، مرادف تیتال که مشهور است اما تیتال در کلام قدما دیده نشده . (فرهنگ رشیدی ) : هفت نوبت صبر کرد و بانگ کردتا که عاج...
-
اختلاب
لغتنامه دهخدا
اختلاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فریفتن کسی را. (منتهی الارب ). مُخالَبَه . بزبان فریفتن . (آنندراج ). تیتال . || ربودن .
-
تیتالی
لغتنامه دهخدا
تیتالی . (ص نسبی ) غدار و مکار و چاپلوس و ناراست . (ناظم الاطباء). رجوع به تیتال شود.
-
خضاب
لغتنامه دهخدا
خضاب . [ خ ِ ] (ع اِ) وسمه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || حنا و گلگونه . (ناظم الاطباء) : اندر انواع خضابها. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || رنگ حنا و وسمه در موی سر و ریش و رنگ حنا در دست و پا. (ناظم الاطباء) : چون تو والا کجا بوند بنام پی...
-
بالش
لغتنامه دهخدا
بالش . [ ل ِ ] (اِ) بالشت . تکیه که زیر سر نهند. ودر جواهرالحروف نوشته مأخوذ از بال که بمعنی پرهای بازوی مرغان است ، چه در اصل وضع از پر مرغان می آکندند. (از آنندراج ). یا آنکه مأخوذ از بالیدن بمعنی افزودن است ، چون زیر سر نهادن تکیه موجب افزایش خو...