کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طیب
لغتنامه دهخدا
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد الخسروانی ، کنیت وی ابوطاهر است . عوفی در تذکره ٔ خویش آورده است : خسروانی نوای ثنای او راه انقطاع اسم زدی و مخدرات خاطر او دل مخالف و موافق ربودی .از اماثل شعرای آل سامان بوده در دولت ایشان با عیشی تن آسان . در قص...
-
طیب
لغتنامه دهخدا
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد رسول اﷲ (ص ). صاحب «الاصابة» در قسم سوم حرف طاء آورده که : الطیب ولد رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ... تقدم فی الطاهر. و سیأتی زیادة فی عبداﷲ. (الاصابة ج 3 ص 301). در ذیل ترجمه ٔ طاهر گوید: الطاهربن سید الخلق مح...
-
طیب
لغتنامه دهخدا
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) بامخرمة. رجوع به بامخرمه طیب بن عبداﷲبن احمد شود.
-
طیب
لغتنامه دهخدا
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) لقب مرّةبن شراحیل بن الطیب مُکنی به ابواسماعیل است . چون پیوسته بعبادت مشغول بودی و زهد ورزیدی بدین لقب ملقب گردید. (انساب سمعانی برگ 376).
-
طیب
لغتنامه دهخدا
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (ع ص ) پاک . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). پاکیزه . طاهر. قوله تعالی : و هدوا الی الطیب من القول (قرآن 24/22) و ایشان را راه نمائید بگفتار پاک ، و هو قول لااله الااﷲ. (تفسیر ابوالفتوح ). ایضاً قوله تعالی : الیه یصعد الکلم الطیب (...
-
طیب
فرهنگ نامها
(تلفظ: tayyeb) (عربی) پاک ، پاکیزه ، مطهر ؛ (در قد یم) آنچه پاک و مطبوع است.
-
طیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاک، طاهر، مطهر، مهذب ≠ پلید، ناپاک، نجس ۲. تمیز، پاکیزه ≠ ناپاک ۳. منقح ۴. پاک شدن، پاکیزه شدن ۵. حلال شدن ۶. حلال، روا ≠ حرام، ناروا
-
طیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوشبو، معطر، عطرآگین ۲. شمیم، بویخوش ۳. خوشی، لذت ۴. میل ۵. پاک، پاکیزه ۶. حلال، روا ≠ ناروا ۷. خوبی، نکویی ۸. پاکی، پاکیزگی
-
طیب
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پاکیزه شدن . 2 - خوشبو شدن . 3 - حلال شدن . 4 - (اِ.) بوی خوش . 5 - روا، حلال . 6 - پاک ، پاکیزه . 7 - بهترین از هر چیز.
-
طیب
فرهنگ فارسی معین
(طَ یِّ) [ ع . ] (ص .) 1 - پاکیزه . 2 - خوب . 3 - روا، حلال . 4 - خوشبو.
-
طیب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] tayyeb ۱. پاک؛ پاکیزه.۲. نیکو.۳. حلال و روا.
-
طیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tib ۱. خوش شدن.۲. خوشبو شدن.۳. خوشمزه شدن.۴. حلال شدن.۵. (اسم) بوی خوش.۶. (اسم) آنچه بوی خوش داشته باشد، مانند مشک و عنبر.۷. (اسم) بهترین از هرچیز.۸. (صفت) حلال؛ روا.۹. میل و خوشی طبع.〈 به (با) طیب خاطر: با خواست خود؛ ...
-
جستوجو در متن
-
tib
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیب
-
شیب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شیب، تیب› [قدیمی] šib ۱. شیفته؛ آشفته؛ سرگشته۲. (اسم مصدر) شکنجه.〈 شیب و تیب: پریشانی و آشفتگی: ◻︎ شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب / فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب (رودکی: ۴۹۳).
-
آشیب و شیب
لغتنامه دهخدا
آشیب و شیب . [ ب ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) این صورت در بیت ذیل بضبط بعض نسخ شاهنامه آمده است ، و در بعض دیگر آسیب با سین مهمله بجای آشیب دارد، و معنی آن ظاهراً رنج و تعب و مانند آن باشد : چنین است گیتی پر آشوب و شیب پس ِ هرفرازی نهاده نشیب . فردوسی ....