کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکتاژک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
peritrichous
پخشتاژک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ویژگی یاختهای که، تقریباً بهطور یکنواخت، در سرتاسر سطح آن تاژک وجود دارد
-
amastigote, leishmanial stage
بیتاژک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] خصوصیت ظاهری ریزاندامگانهای تاژکدار خانوادۀ تریپانوزوماتیدها در مرحلهای از زندگی که در آن تکیاخته فاقد تاژک آزاد است
-
promastigote
پیشتاژک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] خصوصیت ظاهری تکیاختۀ تریپانوزوم در مـرحلـهای از تکـوین کـه در آن تاژک آزاد در سمت قـدامی جسمیــاختهای (cell body) مشاهده میشود
-
تاژک داران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tāžakdārān جانوران تکسلولی که دارای تاژک هستند و برخی از آنها حد واسط میان جانور و گیاه شمرده میشوند.
-
تشکیل تاژک
دیکشنری فارسی به عربی
جلد
-
singles
مسابقات تکبهتک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در مسابقهها یا بازیهایی که بهصورت دوبهدو نیز برگزار میشود، رقابتهایی که در هریک از آنها یک ورزشکار در برابر ورزشکاری دیگر به رقابت میپردازد
-
تاژک دار شدن
دیکشنری فارسی به عربی
سوطي
-
گردون تک
لغتنامه دهخدا
گردون تک . [ گ َ ت َ ] (ص مرکب ) مرکب تیزتک . (آنندراج ). اسب تیزرو. (ناظم الاطباء) : کرد گزین زآن همه گردون تکان پنجهزار از صدوپانصد گران .میرخسرو (از آنندراج ).
-
attack position
موضع تک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] محلی که قبل از آغاز عملیات، ردۀ هجوم در آن مستقر میشود
-
تک افتادن
واژگان مترادف و متضاد
جدا شدن، جداماندن، تنها شدن، تنها ماندن، دور افتادن
-
غرم تک
لغتنامه دهخدا
غرم تک . [ غ ُ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه مانند میش کوهی بدود : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه آهودو و روباه حیله گوردن .منوچهری .
-
یک تک
لغتنامه دهخدا
یک تک . [ ی َ / ی ِ ت َ ](ص مرکب ، ق مرکب ) به یک روش دویدن . (ناظم الاطباء).
-
demonstration
تظاهربهتک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تک یا نمایش نیرو با هدف فریب دشمن در منطقهای غیر از منطقۀ عملیاتی
-
attack 1
تک 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هرنوع عملیات آفندی قاطعانه و سریع که در آن از آتش و حرکت برای تصرف هدفی معین استفاده میشود
-
tackle
تک 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در فوتبال، اقدام برای سلب مالکیت توپ از حریف یا گرفتن آن با استفاده از پا