کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکیه دارد بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکیه دارد بر
دیکشنری فارسی به عربی
يرتکِزُ عَلي (إلي)
-
واژههای مشابه
-
تکیه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتماد کردن، اطمینان کردن ۲. اتکا کردن، متکیشدن ۳. تکیه زدن ۴. اصرار ورزیدن، تاکید کردن
-
accentual
تکیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مربوط به تکیه
-
sentence accent
تکیۀ جمله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] برجستهترین واژه در سطح جمله
-
accented 2
تکیهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی هجا یا واژۀ دارای تکیه
-
pitch accent
تکیۀ زیروبمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واحد سازندۀ آهنگ جمله
-
word accent 2
تکیۀ واژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← تکیه
-
تکیه گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - جای تکیه دادن . 2 - پشتی . 3 - پشت و پناه . 4 - آن چه وزن جسمی را تحمل کند (فیزیک ).
-
بالش تکیه
لغتنامه دهخدا
بالش تکیه . [ ل ِ ت َ ی َ / ی ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرکب است از بالش و تکیه به معنی متکائی که به دیوار تکیه دهند و بچسبانند.
-
تکیه ٔ کلام
لغتنامه دهخدا
تکیه ٔ کلام . [ ت َ ی ِ ی ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلمه ای که در تکلم داخل کنند بدون آنکه دارای معنی باشد. (ناظم الاطباء). حرف بارگیر. (مجموعه ٔ مترادفات ص 97). بعضی کسان بهنگام گفتگو کلمه ای را که در بیان موضوع اثری ندارد مکرر بیان کنند و چن...
-
تکیه آوردن
لغتنامه دهخدا
تکیه آوردن . [ ت َ ی َ / ی ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) پناه آوردن . (ناظم الاطباء) : تکیه چه آری به عصای کسان زنده نشد کس به بقای کسان .امیرخسرو.
-
تکیه ساختن
لغتنامه دهخدا
تکیه ساختن . [ ت َ ی َ / ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) تکیه کردن . پناه بردن : طرح به غرقاب درانداختم تکیه به آمرزش حق ساختم .نظامی .
-
تکیه جای
لغتنامه دهخدا
تکیه جای . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) محل آسایش و پناهگاه و ملجاء. (ناظم الاطباء). تکیه گاه . (آنندراج ) : برون از جهان تکیه جایی طلب کن ورای خرد پیشوایی طلب کن . خاقانی .چو آن یاوری نیست در دست و پای که در مهد مینو کنم تکیه جای . نظامی .خستگان را ...
-
تکیه دار
لغتنامه دهخدا
تکیه دار. [ ت َ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) گوشه نشین و زاهد و قلندر و درویش . (ناظم الاطباء). || نگهبان و محافظ تکیه .