کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکیهدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تکیه آوردن
لغتنامه دهخدا
تکیه آوردن . [ ت َ ی َ / ی ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) پناه آوردن . (ناظم الاطباء) : تکیه چه آری به عصای کسان زنده نشد کس به بقای کسان .امیرخسرو.
-
تکیه جوستان
لغتنامه دهخدا
تکیه جوستان . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا که در بخش طالقان شهرستان تهران واقع است و 106 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
تکیه دادن
لغتنامه دهخدا
تکیه دادن . [ ت َ ی َ / ی ِ دَ ] (مص مرکب ) پشت دادن و آسایش نمودن و راحت کردن . تکیه زدن . تکیه کردن . (ناظم الاطباء) : نمود می شفقی چهره ٔ فرنگ ترابه نازبالش گل تکیه داده رنگ ترا. علی سبزواری (از آنندراج ).میان گلخن و خاکسترم چه داند حال کسی که پهل...
-
تکیه داشتن
لغتنامه دهخدا
تکیه داشتن . [ ت َ ی َ / ی ِ ت َ] (مص مرکب ) اتکاء داشتن . اعتماد کردن : طاعت دارید رسولانش راتکیه مدارید چنین بر قضاش . ناصرخسرو.که خلقی بر او تکیه دارند و پشت روا نیست خلقی به یکباره کشت .سعدی .
-
تکیه زدن
لغتنامه دهخدا
تکیه زدن . [ ت َ ی َ / ی ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) تکیه دادن . تکیه کردن . (ناظم الاطباء). پشت دادن : من فریفته گشته ، به جهل تکیه زده به قول جعفر و زید و ثنای خیل و خول . ناصرخسرو.ای زده تکیه بر بلند سریربر سرت خز و زیر پای حریر. ناصرخسرو.عطسه ٔ تست آفتا...
-
تکیه ساختن
لغتنامه دهخدا
تکیه ساختن . [ ت َ ی َ / ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) تکیه کردن . پناه بردن : طرح به غرقاب درانداختم تکیه به آمرزش حق ساختم .نظامی .
-
تکیه سپهسالار
لغتنامه دهخدا
تکیه سپهسالار. [ ت َ ی ِ س ِ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارنگه که در بخش کرج شهرستان تهران واقع است و در حدود 390 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
تکیه کردن
لغتنامه دهخدا
تکیه کردن . [ ت َ ی َ / ی ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) اعتماد کردن . (ناظم الاطباء) : مکن تکیه بر گرز و کوپال خودبدزد از کمند گوان یال خود. فردوسی .ز مرگ امن مجوی و به عمر تکیه مکن به سیم دین مفروش و ز دیو عشوه مخر. ناصرخسرو.طلب صحبت خسان نکنی تکیه بر عهد نا...
-
تکیه ناوه
لغتنامه دهخدا
تکیه ناوه . [ ت َ ی ِ وَ / وِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پائین است که در بخش طالقان شهرستان تهران واقع است و در حدود 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
تکیه نمودن
لغتنامه دهخدا
تکیه نمودن . [ ت َ ی ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تکیه کردن . پشت دادن . تکیه دادن : انجام مهم خواستن از مردم پست چون تکیه نمودن است بر بازوی مست . آصف ابراهیمی .|| اعتماد نمودن . رجوع به تکیه کردن شود.
-
تکیه جای
لغتنامه دهخدا
تکیه جای . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) محل آسایش و پناهگاه و ملجاء. (ناظم الاطباء). تکیه گاه . (آنندراج ) : برون از جهان تکیه جایی طلب کن ورای خرد پیشوایی طلب کن . خاقانی .چو آن یاوری نیست در دست و پای که در مهد مینو کنم تکیه جای . نظامی .خستگان را ...
-
تکیه گاه
لغتنامه دهخدا
تکیه گاه . [ ت َ ی ِ ] (اِ مرکب ) محل تکیه و محل آسایش و محل سکون و استراحت و متکا. (ناظم الاطباء). مسند. (آنندراج ). محل اتکا. تکیه جای . آنجا که بدان تکیه کنند : باغ از حریر حله بر گل زند مظله مانند سبزکله بر تکیه گاه دارا. کسائی مروزی .ای شاه تاجد...
-
تکیه گه
لغتنامه دهخدا
تکیه گه . [ ت َ ی ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف تکیه گاه . جای پشت دادن و تکیه کردن . محل تکیه . متکاء : صحراش باغ و زیر نهفتش دربر تختهاش تکیه گه حورا. ناصرخسرو.خواجه از باد تکیه گه کرده بالش از بالش پراکنده . خاقانی .بلکه تن عرش بالشی است مربعتکیه گه ...
-
تکیه نشین
لغتنامه دهخدا
تکیه نشین . [ ت َ ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که در خانقاه منزل گزیند. (ناظم الاطباء).
-
تکیه گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] te(a)k[i]yegāh ۱. جای تکیه دادن؛ پشتی.۲. [مجاز] پشتوپناه.