کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکهن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکهن
لغتنامه دهخدا
تکهن . [ ت َ ک َهَْ هَُ ] (ع مص ) اخترگویی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). فالگویی کردن و فالگو شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شبیه گفتار کاهنان گفتن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متکهن
لغتنامه دهخدا
متکهن . [ م ُ ت َ ک َهَْ هَِ ] (ع ص ) فالگویی کننده . (ناظم الاطباء). فالگوئی کننده و فال گو. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تکهن شود.
-
زجر
لغتنامه دهخدا
زجر. [ زَ ] (ع مص ) بازداشتن و منع کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). باز داشتن کسی را و نهی کردن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). از کاری بازکردن . (المصادر زوزنی ص 22) (دهار). منع. نهی . و این لغت دراصل بمعنی راندن بوسیله ٔ بانگ ...