کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکنع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکنع
لغتنامه دهخدا
تکنع. [ ت َ ک َن ْ ن ُ ] (ع مص ) درآویختن به چیزی . || درهم کشیده شدن اسیر بدوال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درهم کشیده شدن دست و پا از زخم و خشک شدن . || تحصن . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متکنع
لغتنامه دهخدا
متکنع. [ م ُ ت َ ک َن ْن ِ ] (ع ص ) اسیری که در هم کشیده شود به دوال . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). محبوس به زنجیر بسته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به تکنع شود.
-
درهم کشیده
لغتنامه دهخدا
درهم کشیده . [ دَ هََ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) متقلص و کوتاه شده و چین دار. (ناظم الاطباء). مقمئن . (منتهی الارب ): اقفعلال ، تجعثم ، تجعثن ، تقلص ، تکردس ، تکنع؛ درهم کشیده شدن . (از منتهی الارب ): اقرنباغ ؛ درهم کشیده شدن در سرما. اقورار؛ د...
-
درآویختن
لغتنامه دهخدا
درآویختن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) آویختن . آویزان کردن . معلق نمودن . (ناظم الاطباء).انشاب . تعلیق . (دهار) (المصادر زوزنی ) : به هر جای دیبا درآویختندهمه کوی و برزن درم ریختند. فردوسی .لاله به شمشاد برآمیختندژاله به گلنار درآویختند. منوچهری .کباب از ...