کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تکلف
/takallof/
معنی
۱. رنج و سختی بر خود نهادن؛ به خود رنج دادن.
۲. تظاهر کرن به امری؛ کاری به مشقت و خلاف عادت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اشکال، تجمل، تشریفات
۲. تعارف
۳. رنج
۴. سرسنگینی
۵. بهخود رنج دادن
۶. خودنمایی کردن
برابر فارسی
آلایش
فعل
بن گذشته: تکلف کرد
بن حال: تکلف کن
دیکشنری
affectation, formality, ornateness, preciousness
-
جستوجوی دقیق
-
تکلف
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشکال، تجمل، تشریفات ۲. تعارف ۳. رنج ۴. سرسنگینی ۵. بهخود رنج دادن ۶. خودنمایی کردن
-
تکلف
فرهنگ واژههای سره
آلایش
-
تکلف
فرهنگ فارسی معین
(تَ کَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) خود را به رنج افکندن .
-
تکلف
لغتنامه دهخدا
تکلف . [ ت َ ک َل ْ ل ُ ] (ع مص ) رنج چیزی بکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رنج بر خود نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). تجشم در امری و تحمل کردن آن با رنج و سختی و خل...
-
تکلف
دیکشنری عربی به فارسی
اطوار واخلا ق شخصي , سبک بخصوص نويسنده
-
تکلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takallof ۱. رنج و سختی بر خود نهادن؛ به خود رنج دادن.۲. تظاهر کرن به امری؛ کاری به مشقت و خلاف عادت کردن.
-
واژههای مشابه
-
بی تکلف
فرهنگ واژههای سره
بی آلایش، بی پیرایه
-
تکلف کردن
لغتنامه دهخدا
تکلف کردن . [ ت َ ک َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب )رنج بردن و محنت کشیدن . (ناظم الاطباء) : چند کلوخی به تکلف کنی در گل و آبی چه تصرف کنی . نظامی . || وادار کردن . مجبور کردن . به گردن نهادن : مرا تکلفی کردند تا نامه نبشتم بر نسختی که کردند چنانکه خواند...
-
تکلف اندود
لغتنامه دهخدا
تکلف اندود. [ ت َ ک َل ْ ل ُ اَ] (ن مف مرکب ) آلوده با ریا و ظاهرسازی : همه رنگی تکلف اندود است جز سپیدی که آن نیالوده ست .نظامی .
-
لَا تُکَلَّفُ
فرهنگ واژگان قرآن
مکلّف نمي شود -تکليفي بر او نيست - مکلّف نمی شوی (از ماده کلفت به معني مشقت است چون کارفرما با ملزم کردن بر کار مورد نظر مشقتي را براي کارگر وضع مي کند.عبارت"لَا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ "یعنی تو فقط به [وظايف و اعمال] خودت مكلّف مى شوی )
-
ساده و بی تکلف
دیکشنری فارسی به عربی
ساذج
-
رودربایستی و تَکَلُف
فرهنگ گنجواژه
رودربایستی.
-
جستوجو در متن
-
desertedly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی تکلف