کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکریج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکریج
لغتنامه دهخدا
تکریج . [ ت َ ] (ع مص ) کره گرفتن نان . (تاج المصادر بیهقی ). تباه شدن و سبز گردیدن و کره برآوردن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تکرج . (اقرب الموارد). رجوع به تکرج شود.
-
جستوجو در متن
-
کپک زدن
لغتنامه دهخدا
کپک زدن . [ ک َ پ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کره برآوردن نان . کره گرفتن . (یادداشت مؤلف ). اکراج . تکریج . تکرج . (منتهی الارب ذیل کرج ). کپره زدن . کلاش گرفتن . کپک گرفتن . اُور زدن . اور گرفتن . رجوع به کپره زدن شود.