کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکثیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکثیف
لغتنامه دهخدا
تکثیف . [ ت َ ] (ع مص ) سطبر گردانیدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انبوه و غلیظ گردانیدن . (از اقرب الموارد). سطبر گردانیدن . || فراهم آمدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اِمص ) هنگفتی و هنگفت شدگی و ستبری . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
تکثيف الزيارات
دیکشنری عربی به فارسی
فشرده ساختن ديدارها
-
واژههای همآوا
-
تکسیف
لغتنامه دهخدا
تکسیف . [ ت َ ] (ع مص ) پاره پاره کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
فشرده ساختن دیدارها
دیکشنری فارسی به عربی
تکثيف الزيارات
-
عفص
لغتنامه دهخدا
عفص . [ع َ ف ِ ] (ع ص ) تندمزه و گویند طعام عفص ؛ یعنی طعامی که در آن قبض باشد. (از منتهی الارب ). «عفوصة»دار. (از اقرب الموارد). هر چیز که مزه ٔ آن تلخ و ترش با گرفتگی دهن باشد. (غیاث اللغات ). طعمی است که خارج و داخل زبان را قبض می کند. (از بحر الج...
-
مدمل
لغتنامه دهخدا
مدمل . [ م ُ دَم ْ م ِ ] (ع ص ) آنچه جراحت را از ریم پاک کرده ، فراهم آرد. (غیاث اللغات ). هر چه به سبب تجفیف و تکثیف رطوبت سطح جراحت را لزج و چسبنده کرده و دهن زخم را بهم آورد، مانند دم الاخوین . (فرهنگ خطی ) (از قانون ابن سینا). چیز خشک بود که بهم ...
-
طعوم
لغتنامه دهخدا
طعوم . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طَعْم . مزه ها. (از منتهی الارب ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: حکما گفته اند طعوم (مزه ها) بر دوگونه اند: بسیط و مرکب . و مزه های بسیط نُه قسم اند که از ضرب سه در سه حاصل آیند زیرا فاعل یا گرم و یا سرد و یا معتدل است ، و ق...
-
حدوث عالم
لغتنامه دهخدا
حدوث عالم . [ ح ُ ث ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح کلام و فلسفه ) مسبوق به عدم بودن جهانست . و این مسئله از مسائل غامض علم کلام و فلسفه است و عده ای از فلاسفه ٔ اسلام درباره ٔ آن کتب مستقل نوشته اند چنانکه دوازده کتاب که در این باره نوشته ش...
-
حصرم
لغتنامه دهخدا
حصرم . [ ح ِ رِ ] (ع اِ) خرما که هنوز پخته نباشد. خرمای ناپخته . خرمای نارسیده . غوره ٔ خرما. ج ِ حصرمة. || غوره . غوره ٔ انگور. انگور شیرین ناشده . کحب . کحبة؛ انگور که هنوز سبز است . انگور ترش و نارسیده . گودک . (مهذب الاسماء). انگور سبز ناشیرین : ...