کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکبیر بستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکبیر بستن
لغتنامه دهخدا
تکبیر بستن . [ ت َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) به نماز ایستادن و تکبیرةالاحرام بستن . با گفتن دوبار اﷲاکبر، نمازی را شروع کردن : درگاه اوست قبله ومن در نماز شکرتکبیر بسته ام که دلم حقگزار کرد. خاقانی .رجوع به تکبیر شود.
-
واژههای مشابه
-
تکبير
دیکشنری عربی به فارسی
تقويت , بزرگ سازي , درشت نمايي
-
تکبیر کردن
لغتنامه دهخدا
تکبیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اﷲاکبر، اﷲاکبر گفتن . خدای را به بزرگی یاد کردن : بتن عزیز خویش پیش کار برفت با غلامان و پیادگان و تکبیر کردند. (تاریخ بیهقی ). رجوع به تکبیر شود.
-
تکبیر کشیدن
لغتنامه دهخدا
تکبیر کشیدن . [ ت َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) اﷲاکبر، اﷲاکبر گفتن . تکبیر کردن . تکبیر گفتن : خورشید از کمال تو تکبیر می کشدماه از تو کس ندید تمام آفریده تر. نظیری نیشابوری (از آنندراج ).رجوع به تکبیر شود.
-
تکبیر گفتن
لغتنامه دهخدا
تکبیر گفتن . [ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) اﷲاکبر گفتن . خدای را به بزرگی یاد کردن : پس عمر سه بار تکبیر گفت . (تاریخ قم ص 301).اگر میرد کمال از عشق آن روی به روح پاک او گویند تکبیر. کمال خجندی (از آنندراج ).رجوع به تکبیر شود.
-
تکبیر گفتن
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) خدا بَرین گفتن.
-
چار تکبیر زدن
لغتنامه دهخدا
چار تکبیر زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از نماز جنازه هم هست که بعد از آن میت را وداع کنند. (برهان ). نماز جنازه کردن زیرا که در نمازجنازه چهار تکبیر مقرر است . (آنندراج ) : هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشیدچار تکبیر بر این نخل خزان دیده زدیم ....
-
چار تکبیر کردن
لغتنامه دهخدا
چار تکبیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) نماز جنازه کردن . (آنندراج ) : هر که در میدان عشق نیکوان گامی نهادچارتکبیری کند بر ذات او لیل و نهار. سنائی .قبله ٔ روی ترا هر که شبی برد نمازچار تکبیر، دگر روز برین پنج کند. انوری .چار تکبیر بر آن حضرت کرد و...
-
چار تکبیر گفتن
لغتنامه دهخدا
چار تکبیر گفتن . [ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نماز جنازه کردن . (آنندراج ). || کنایه از ترک کردن همه چیز را. (آنندراج ). و رجوع به چار تکبیر زدن و چار تکبیر کردن شود.
-
چهار تکبیر زدن
لغتنامه دهخدا
چهار تکبیر زدن . [ چ َ / چ ِ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گزاردن نماز بر جنازه ٔ اموات است . (از انجمن آرا). گزاردن نماز میت . مراد تکبیرهاست که در نماز میت گویند. در نماز میت معمول شیعه پنج تکبیر است و چهار تکبیر مخصوص نماز اهل سنت و جماعت باشد: ...
-
چهار تکبیر کردن
لغتنامه دهخدا
چهار تکبیر کردن . [ چ َ / چ ِ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گزاردن نمازمیت . رجوع به چار تکبیر کردن شود. || ترک کردن . رها کردن . و ترک گفتن : پس چون بر ساحل محیط کرم تشنه روزی چند صبر کرد و اثر شفاء عارضه نمیدید، چهار تکبیر بر آن حضرت کرد و عنان عزیمت بر ...
-
صلوات و تکبیر
فرهنگ گنجواژه
همخوانی در مراسم مذهبی.
-
جستوجو در متن
-
عقد نماز
لغتنامه دهخدا
عقد نماز. [ ع َ دِ ن َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تکبیر افتتاح . (شعوری ).- عقد نماز بردن ؛ تکبیر افتتاح کردن : ز ابرویت چو روآرم به محراب سر زلفت برد عقد نمازم . کمال خجند (ازآنندراج ).- عقد نماز بستن ؛ تکبیر افتتاح گفتن : شب چو عقد نماز می بندم چه...