کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تکبر
/takabbor/
معنی
بزرگی به خود گرفتن؛ خود را بزرگ پنداشتن؛ بزرگمنشی نمودن؛ بزرگی فروختن به دیگران.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. افاده، برتنی، تبختر، تفرعن، خودبزرگبینی، خودبینی، خودپرستی، خودپسندی، خودخواهی، صلف، غرور، فیس، کبر، گردنکشی، لاف، نازش، نخوت ≠ فروتنی
۲. افاده کردن، کبر ورزیدن، بزرگمنشی کردن
برابر فارسی
بزرگی نمایی، خود بزرگ بین
فعل
بن گذشته: تکبر کرد
بن حال: تکبر کن
دیکشنری
arrogance, conceit, hauteur, loftiness, pride, snootiness, superciliousness, vanity
-
جستوجوی دقیق
-
تکبر
واژگان مترادف و متضاد
۱. افاده، برتنی، تبختر، تفرعن، خودبزرگبینی، خودبینی، خودپرستی، خودپسندی، خودخواهی، صلف، غرور، فیس، کبر، گردنکشی، لاف، نازش، نخوت ≠ فروتنی ۲. افاده کردن، کبر ورزیدن، بزرگمنشی کردن
-
تکبر
فرهنگ واژههای سره
بزرگی نمایی، خود بزرگ بین
-
تکبر
فرهنگ فارسی معین
(تَ کَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) بزرگی نمودن .
-
تکبر
لغتنامه دهخدا
تکبر. [ ت َ ک َب ْ ب ُ ] (ع مص ) بزرگوار شدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بزرگ منشی . (مجمل اللغة). بزرگ منشی نمودن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بزرگ منشی و عظمت و بزرگواری و بر تنی و بوج و پغار. (ناظم الاطباء)....
-
تکبر
دیکشنری عربی به فارسی
گردنفرازي , خودبيني , تکبر , نخوت , گستاخي , شدت عمل
-
تکبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takabbor بزرگی به خود گرفتن؛ خود را بزرگ پنداشتن؛ بزرگمنشی نمودن؛ بزرگی فروختن به دیگران.
-
تکبر
دیکشنری فارسی به عربی
ارتفاع , تصنع , تکبر , طوق , فکر , وقاحة
-
واژههای مشابه
-
تکبر کردن
لغتنامه دهخدا
تکبر کردن . [ ت َ ک َ ب ب ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) غرور و خودبینی کردن . گردنکشی و گستاخی کردن . خود را بر دیگران برتر نشان دادن . مردم رادر مقابل خود ناچیز و بیمقدار پنداشتن : کسی کو تکبر کند باکسان به خواری شود کمتر از ناکسان . (بوستان ).تو نیز ار تکبر...
-
غرور و تکبر
فرهنگ گنجواژه
نخوت.
-
تکبر و تواضع
فرهنگ گنجواژه
صفات متضاد.
-
تکبر و خودبینی
فرهنگ گنجواژه
خود پسندی.
-
امیخته با ناز و تکبر
دیکشنری فارسی به عربی
متاثر
-
جستوجو در متن
-
نخوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نخوة] na(e)xvat تکبر کردن؛ فخر کردن؛ تکبر؛ بزرگی؛ بزرگمنشی؛ خودستایی.