کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکاک
لغتنامه دهخدا
تکاک . [ ت َ ] (اِ) خسته ٔ انگور. (ناظم الاطباء). || بترکی رومی تاک انگور باشد و نهال سایر اشجار را نامند. (سنگلاخ چ لندن ص 157).
-
تکاک
لغتنامه دهخدا
تکاک . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به تاک شود.
-
تکاک
لغتنامه دهخدا
تکاک . [ ت َ ] (ع مص ) احمق گردیدن . (آنندراج ). رجوع به تکوک شود.
-
جستوجو در متن
-
ترخجه
لغتنامه دهخدا
ترخجه . [ ت َ ج َ / ج ِ ] (اِ) هسته ٔ انگور که تکاک هم گویند. (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 292 ب ).
-
تاک
لغتنامه دهخدا
تاک . [ ک ک ] (ع ص ) احمق . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ابله . (برهان ). ج ، تاکون ، تککه ، تکاک ، تُکَک . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || لاغر. || هلاک شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )...