کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکان جزءی خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکان جزءی خوردن
دیکشنری فارسی به عربی
تزحزح
-
واژههای مشابه
-
تکان دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لرزاندن، بهلرزه درآوردن ۲. جنباندن، حرکت دادن ۳. منقلب کردن ۴. متوجه ساختن، به خود آمدن
-
shot bounce
تکان اتاقک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نوعی نوفه در لرزهنگاشت ناشی از حرکت مکانیکی در اتاقک ثبتِ داده
-
قره تکان
لغتنامه دهخدا
قره تکان . [ ق َ رَ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه نو بخش کلات شهرستان مشهد واقع در 28 هزارگزی جنوب خاوری کبودگنبد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 821 تن . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و مالداری است ...
-
قره تکان
لغتنامه دهخدا
قره تکان . [ ق َ رَ ت ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع در 8هزارگزی جنوب باختری هشجین و 21 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به میانه .. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوایش معتدل است . سکنه ٔ آن 75 تن . آب آن ازدو رشته چشمه و مح...
-
پری تکان
لغتنامه دهخدا
پری تکان . [ پ َ رَ ت َ] (اِخ ) نام فریدن اصفهان بپارسی هخامنشی . پری تکان قدیم با ولایت اصفهان تطبیق میشود و قسمتی را از آن اکنون فریدن گویند . هرودوت آنرا پریکان آورده است .
-
تکان دادن
لغتنامه دهخدا
تکان دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) از جای خود حرکت دادن و راندن و لرزانیدن وجنبانیدن . (ناظم الاطباء). || جنبانیدن چنانکه دوای مایع را در شیشه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || به زیر و بالا بسختی و شدت پیاپی حرکت دادن ، چنانکه فرش قالین را برای فروریزا...
-
تکان تپه
لغتنامه دهخدا
تکان تپه . [ ] (اِخ ) یکی از 3 بلوک صاین قلعه (شاهین دژ کنونی ) است . و رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 70 شود.
-
تکان تپه
لغتنامه دهخدا
تکان تپه . [ ت ِ ت َ پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهی است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و 570 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
تکان دادن
دیکشنری فارسی به عربی
تحريک , تزحزح , جرة , زحام , عقبة , فاجي , قوت الدفع , مهرج , هزة
-
تکان دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
محرک
-
تکان تند
دیکشنری فارسی به عربی
هزة
-
تکان اهسته
دیکشنری فارسی به عربی
هزهز
-
بی تکان
دیکشنری فارسی به عربی
ناعم