کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تکان دادن
لغتنامه دهخدا
تکان دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) از جای خود حرکت دادن و راندن و لرزانیدن وجنبانیدن . (ناظم الاطباء). || جنبانیدن چنانکه دوای مایع را در شیشه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || به زیر و بالا بسختی و شدت پیاپی حرکت دادن ، چنانکه فرش قالین را برای فروریزا...
-
تکان تپه
لغتنامه دهخدا
تکان تپه . [ ] (اِخ ) یکی از 3 بلوک صاین قلعه (شاهین دژ کنونی ) است . و رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 70 شود.
-
تکان تپه
لغتنامه دهخدا
تکان تپه . [ ت ِ ت َ پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهی است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و 570 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
تکان دادن
دیکشنری فارسی به عربی
تحريک , تزحزح , جرة , زحام , عقبة , فاجي , قوت الدفع , مهرج , هزة
-
تکان خوردن
دیکشنری فارسی به عربی
تذبذب , مهرج , هزة
-
تکان دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
محرک
-
تکان تند
دیکشنری فارسی به عربی
هزة
-
تکان اهسته
دیکشنری فارسی به عربی
هزهز
-
بی تکان
دیکشنری فارسی به عربی
ناعم
-
تکان خوردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tekun bexori طاری: takun xârd(mun) طامه ای: tekun xârdan طرقی: tekun xârdmun کشه ای: tekun xârdmun نطنزی: tekun xârdan
-
تکان سر
دیکشنری فارسی به عربی
ايماءة
-
تکان ناگهانی
دیکشنری فارسی به عربی
صدمة
-
kick ahead
تکانبهجلو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرمان حرکت به جلو با کمترین دورِ ممکن موتور برای لحظهای کوتاه
-
kick astern
تکانبهعقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرمان حرکت به عقب با کمترین دورِ ممکن موتور برای لحظهای کوتاه
-
بی هول و تکان
لغتنامه دهخدا
بی هول و تکان . [ هََ / هُو ل ُ ت َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی ترس و از جای بدر رفتن . بی بیم و از جای بشدن . رجوع به هول و نیز رجوع به تکان شود.