کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تکاندن
/te(a)kāndan/
معنی
۱. حرکت دادن چیزی در جای خود، مانندِ جنباندن درخت؛ تکان دادن؛ جنباندن.
۲. به حرکت درآوردن چیزی بهطور ناگهانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جنباندن، حرکتدادن، تکان دادن، تکانیدن
۲. ستردن
فعل
بن گذشته: تکاند
بن حال: تکان
دیکشنری
shake
-
جستوجوی دقیق
-
تکاندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جنباندن، حرکتدادن، تکان دادن، تکانیدن ۲. ستردن
-
تکاندن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ)(مص م .)حرکت دادن ، جنباندن .
-
تکاندن
لغتنامه دهخدا
تکاندن . [ ت َ دَ ] (مص ) تکان دادن . تکانیدن : آمدی لب بام قالیچه تکاندی قالیچه گرد نداشت خودت نماندی .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تکاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹تکانیدن› te(a)kāndan ۱. حرکت دادن چیزی در جای خود، مانندِ جنباندن درخت؛ تکان دادن؛ جنباندن.۲. به حرکت درآوردن چیزی بهطور ناگهانی.
-
تکاندن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: betekni طاری: tâknây(mun) طامه ای: (he)teknâɂan طرقی: taknâymun کشه ای: teknâymun نطنزی: hâtikessan
-
تکاندن
لهجه و گویش تهرانی
تکان دادن،خالی کردن جیب،تیغ زدن
-
جستوجو در متن
-
تکُـنَّن / تکنیدن
لهجه و گویش بختیاری
takonnan/taknidan تکاندن.
-
air scour
هوازنی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] تکاندن بستر صافی با هوا در چرخۀ واشویۀ آن
-
تکانیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص م .) نک تکاندن .
-
شَکنیدن
لهجه و گویش بختیاری
(ز)šaknidan تکان دادن، تکاندن gelim-e šaknidi?>:گلیم را تکاندى؟>
-
نفض
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (مص م .) تکاندن گرد و غبار (از پارچه و جز آن )، برافشاندن .
-
چِرْشُوْ
لهجه و گویش گنابادی
chershouw در گویش گنابادی یعنی شال بزرگ ، پارچه بزرگی که برای تکاندن درخت توت یا درخت میوه در زیر درخت نگه داشته میشود تا با تکاندن درخت میوه درون آن بریزد و جمع شود.چرشو را چهار نفر از چهار طرف باید بگیرند.
-
چرشو
واژهنامه آزاد
(گنابادی) چِرْشُوْ (chershow) شال بزرگ ، پارچه بزرگی که برای تکاندن درخت توت یا درخت میوه در زیر درخت نگه داشته می شود تا با تکاندن درخت میوه درون آن بریزد و جمع شود. چرشو را چهار نفر از چهار طرف باید بگیرند.
-
تگانیدن
لغتنامه دهخدا
تگانیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) تگاندن . (ناظم الاطباء). بمعنی افشاندن . (غیاث اللغات ). رجوع به تگاندن و تکاندن و تکانیدن شود.