کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکاسل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تکاسل
/takāsol/
معنی
۱. کسل شدن؛ سستی و کاهلی کردن.
۲. سستی؛ تنبلی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تنآسایی، تنپروری، تهاون، خمودی، سستی، تنبلی، کاهلی ≠ تلاش، جدیت، جهد
۲. کاهلی نمودن، سستی کردن، کاهلی کردن، سستی ورزیدن ≠ جهد کردن، کوشیدن
۳. کسل شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکاسل
واژگان مترادف و متضاد
۱. تنآسایی، تنپروری، تهاون، خمودی، سستی، تنبلی، کاهلی ≠ تلاش، جدیت، جهد ۲. کاهلی نمودن، سستی کردن، کاهلی کردن، سستی ورزیدن ≠ جهد کردن، کوشیدن ۳. کسل شدن
-
تکاسل
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص ل .) کاهلی نمودن ، خود را به کسالت زدن .
-
تکاسل
لغتنامه دهخدا
تکاسل . [ ت َ س ُ ] (ع مص ) کاهلی نمودن بی کاهلی . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). خود را کاهل و سست نمودن . (غیاث اللغات ). خود را کاهل نمودن . (آنندراج ) : معاذیر نامقبول در میان نهاد وراه تقاعد و تکاسل پیش گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341)....
-
تکاسل
دیکشنری عربی به فارسی
تنبل , کاهل , تنبلي کردن
-
تکاسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] takāsol ۱. کسل شدن؛ سستی و کاهلی کردن.۲. سستی؛ تنبلی.
-
واژههای مشابه
-
تکاسل کردن
لغتنامه دهخدا
تکاسل کردن . [ ت َ س ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) سستی کردن . تقاعد. تهاون . کاهلی کردن : و از ادای خراج تقاعد می نمایند و تکاسل و تهاون می کنند. (تاریخ قم ص 31). رجوع به تکاسل شود.
-
جستوجو در متن
-
کاهل
دیکشنری فارسی به عربی
تکاسل
-
تنبلی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تکاسل
-
تنبل
دیکشنری فارسی به عربی
بطيي , تکاسل , تهدل , عاطل , کامل , کسلان , کسول
-
متکاسل
لغتنامه دهخدا
متکاسل . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) سست و کاهل و تنبل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تکاسل شود.
-
فرغوک
لغتنامه دهخدا
فرغوک . [ ف َ ] (ص ) خاموش و تن زده . (آنندراج ) (برهان ). || (اِ) تأخیر و تکاسل و کاهلی در کارها را نیز گویند. (برهان ). مصحف فرغول است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فرغول شود.
-
سستی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال، بیثباتی، تزلزل، تعلل، بیحالی، تغافل، تکاسل، تکاهل، تهاون، درماندگی، رخوت، ضعف، طفره، غفلت، فتور، فروگذاشت، فرویش، قصور، کوتاهی، مسامحه، ناتوانی، وهن ۲. نرمی ≠ سختی ۳. تنبلی، کاهلی ۴. تامل، درنگ
-
گیار
لغتنامه دهخدا
گیار. (اِ) بزدلی و خوف . (آنندراج ). || تکاهل و تکاسل و آهستگی . (از آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 310) تنبلی . دیر جنبیدن : خماردار همه سال با گیار بودبسا سرا که جدا کرد از او زمانه گیار. دقیقی (از شعوری ).- باگیار ؛ بزدل و ترسو.- || تنبل و کاهل . کس...