کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکاتب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تکاتب
معنی
(تَ تُ) [ ع . ] (مص ل .) نامه نوشتن به یکدیگر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکاتب
فرهنگ فارسی معین
(تَ تُ) [ ع . ] (مص ل .) نامه نوشتن به یکدیگر.
-
تکاتب
لغتنامه دهخدا
تکاتب . [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) بیکدیگر نامه نوشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بهای بنده بر وی بریده کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
متکاتب
لغتنامه دهخدا
متکاتب . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) به یکدیگر نامه نویسنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکاتب شود.
-
بریده کردن
لغتنامه دهخدا
بریده کردن . [ ب ُ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بریدن . تقریض .(از منتهی الارب ). || تعیین کردن : فرمان شد تا باز وضع قوبجور کنند و مستظهران را از پانصد دینار و بنسبت تا درویشی را یک دینار بریده کنند تا با خراجات وافی شود. (جهانگشای جوینی ). تَکاتب ؛ ...