کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تپۀ آبسنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تپه
واژگان مترادف و متضاد
پشته، تل، حدب، رش، کتل، کوهپایه، گردنه، نجد
-
تپه
فرهنگ فارسی معین
(تَ پِّ) (اِ.) پشتة بلند خاک یا شن ، تل .
-
تپه
لغتنامه دهخدا
تپه . [ ت َ پ َ ] (اِخ ) قریه ای است تابع سنجاغ ازمیر از ولایت آیدین که در قضای اوده مش قرار دارد. در اطراف این قریه یک رشته خرابه ها و آثار عتیقه وجود دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
تپه
لغتنامه دهخدا
تپه .[ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِ) کوه پست و پشته ٔ بلند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن را به فارسی دری تبره ، تبرک و گر بکاف فارسی نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). هر جای از زمین که برآمده و گردباشد. (ناظم الاطباء). در ترکی تپه (ب...
-
تپه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tappe ۱. (زمینشناسی) برآمدگی کمارتفاع پوستۀ زمین.۲. هر چیز انباشتهشده بر روی هم.
-
تپه
دیکشنری فارسی به عربی
تل , جبل
-
تپه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tapa / kopa طاری: tappa طامه ای: koppa طرقی: kopa کشه ای: kopa نطنزی: tappa / tal
-
تپّه
لهجه و گویش بختیاری
tappa تپه.
-
تپه
لهجه و گویش تهرانی
تاپاله، مدفوع گاو ،آدم بی عرضه
-
تپه
واژهنامه آزاد
چِقا (لری بختیاری).
-
گل تپه
لغتنامه دهخدا
گل تپه . [ گ ُ ت َ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) سابقاً شهری بوده است از دهات استرآبادرستاق . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 170 شود.
-
گمش تپه
لغتنامه دهخدا
گمش تپه . [ گ ُ م ُ ت َپ ْ پ َ / ت پ ْ پ ِ ] (اِخ ) محلی در ده میلی انچلی و در کنار شعبه ٔ قدیمی گرگان رود، کنار صحرای اصلی گرگان رود که با مصب رود یک میل و نیم فاصله دارد. (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 129 چاپ جدید).
-
گندل تپه
لغتنامه دهخدا
گندل تپه . [ گ ُ دُ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) نام تپه ای میان راه استرآباد به رادکان . (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 138 و متن انگلیسی همان کتاب ص 101).
-
کشمش تپه
لغتنامه دهخدا
کشمش تپه . [ ک ِ م ِ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) مرکز بلوکی است در ماکو. (یادداشت مؤلف ).
-
کل تپه
لغتنامه دهخدا
کل تپه . [ ک َ ت َ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خان اندبیل است که در بخش مرکزی شهرستان هروآباد واقع است و 157 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).