کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تپه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تپه
/tappe/
معنی
۱. (زمینشناسی) برآمدگی کمارتفاع پوستۀ زمین.
۲. هر چیز انباشتهشده بر روی هم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پشته، تل، حدب، رش، کتل، کوهپایه، گردنه، نجد
دیکشنری
eminences, hill, pulse, rise
-
جستوجوی دقیق
-
تپه
واژگان مترادف و متضاد
پشته، تل، حدب، رش، کتل، کوهپایه، گردنه، نجد
-
تپه
فرهنگ فارسی معین
(تَ پِّ) (اِ.) پشتة بلند خاک یا شن ، تل .
-
تپه
لغتنامه دهخدا
تپه . [ ت َ پ َ ] (اِخ ) قریه ای است تابع سنجاغ ازمیر از ولایت آیدین که در قضای اوده مش قرار دارد. در اطراف این قریه یک رشته خرابه ها و آثار عتیقه وجود دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
تپه
لغتنامه دهخدا
تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی از بخش نمین است که در شهرستان اردبیل و 15 هزارگزی شمال اردبیل و 15 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به آستارا واقع است . جلگه ای معتدل است و 135 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است .ر...
-
تپه
لغتنامه دهخدا
تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گاودول است که در بخش مرکزی شهرستان مراغه و در 37 هزارگزی جنوب باختری مراغه و دو هزارگزی باختر شوسه ٔ مراغه به میاندوآب واقع است جلگه ای است معتدل و مالاریائی و 485 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ مردی و چاه ...
-
تپه
لغتنامه دهخدا
تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اجارود است که در بخش گرمی ، شهرستان اردبیل و در 9 هزارگزی جنوب خاوری گرمی و 9 هزارگزی شوسه ٔ گرمی به بیله سوار واقع است جلگه ای گرمسیر است و 278 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اها...
-
تپه
لغتنامه دهخدا
تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مرکزی شهرستان لنگرود است که در 9 هزارگزی خاور لنگرود متصل به راه فرعی لنگرود به چمخاله واقع است . جلگه ای معتدل و مرطوب است و 235 تن سکنه دارد آب آن از چاه است و از آب رودخانه هم با تلمبه ٔ برقی استفاده میکن...
-
تپه
لغتنامه دهخدا
تپه .[ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِ) کوه پست و پشته ٔ بلند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن را به فارسی دری تبره ، تبرک و گر بکاف فارسی نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). هر جای از زمین که برآمده و گردباشد. (ناظم الاطباء). در ترکی تپه (ب...
-
تپه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tappe ۱. (زمینشناسی) برآمدگی کمارتفاع پوستۀ زمین.۲. هر چیز انباشتهشده بر روی هم.
-
تپه
دیکشنری فارسی به عربی
تل , جبل
-
تپه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tapa / kopa طاری: tappa طامه ای: koppa طرقی: kopa کشه ای: kopa نطنزی: tappa / tal
-
تپه
لهجه و گویش تهرانی
تاپاله، مدفوع گاو ،آدم بی عرضه
-
تپه
واژهنامه آزاد
چِقا (لری بختیاری).
-
واژههای مشابه
-
تپّه
لهجه و گویش بختیاری
tappa تپه.