کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تپاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تپاندن
/tapāndan/
معنی
۱. چیزی را با زور و فشار در چیز دیگر داخل کردن؛ چپاندن.
۲. چیزی را به قیمت زیاد فروختن.
۳. پُر کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تپانیدن، چپاندن، چپانیدن
۲. به زور جا دادن، به زور فرو کردن، فرو کردن
فعل
بن گذشته: تپاند
بن حال: تپان
دیکشنری
stick, stuff, tamp, thrust, wad
-
جستوجوی دقیق
-
تپاندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تپانیدن، چپاندن، چپانیدن ۲. به زور جا دادن، به زور فرو کردن، فرو کردن
-
تپاندن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص م .) چپاندن ، چیزی را به زور در ظرفی جا دادن .
-
تپاندن
لغتنامه دهخدا
تپاندن . [ ت َ دَ ] (مص ) طپاندن . چیزی رابزور در ظرفی جادادن . (فرهنگ نظام ). مصدر منحوت از تَپمَک ترکی . بفشار جای دادن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || بسیار خوردن . (یادداشت ایضاً).
-
تپاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹تپانیدن› [عامیانه] tapāndan ۱. چیزی را با زور و فشار در چیز دیگر داخل کردن؛ چپاندن.۲. چیزی را به قیمت زیاد فروختن.۳. پُر کردن.
-
تپاندن
دیکشنری فارسی به عربی
مادة
-
تپاندن
لهجه و گویش تهرانی
بزور پرکردن/وارد کردن
-
واژههای مشابه
-
زیاد تپاندن
دیکشنری فارسی به عربی
وادي
-
واژههای همآوا
-
طپاندن
لغتنامه دهخدا
طپاندن . [ طَ دَ ] (مص ) فروبردن . فروکردن .
-
جستوجو در متن
-
تپان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارع تپاندن و تپانیدن) [عامیانه] tapān = تپاندن۲. تپاندن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): زورتپان.
-
تَپُنَّن
لهجه و گویش بختیاری
taponnan تپانیدن، تپاندن.
-
چپاندن
لغتنامه دهخدا
چپاندن . [ چ َ دَ ] (مص ) تپاندن . چپانیدن . بزور در درون کردن . فروبردن بزور. فروکردن . تپاندن . چیزی را در ظرف یا سوراخی بزور جا دادن . (فرهنگ نظام ). فشاردن . فشردن . و رجوع به تپاندن و تپانیدن و چپانیدن شود.
-
چپاندن،چپانیدن
لهجه و گویش تهرانی
بزور داخل کردن، افشردن، فشار دادن،تپاندن