کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تپان،تپاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تپان،تپاک
لهجه و گویش تهرانی
پرکن
-
واژههای مشابه
-
تپاک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) اضطراب ، بی قراری .
-
تپاک
لغتنامه دهخدا
تپاک . [ ت َ ] (اِ) تپ . تپیدن . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). بمعنی تپ است که اضطراب و بیقراری باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). اضطراب و بی قراری و بی آرامی . (ناظم الاطباء) : بیا ساقی آن شیره ٔ جان بیارهمان حاص...
-
تپاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تاپاک› [قدیمی] tapāk = تاباک
-
تپان
لغتنامه دهخدا
تپان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باباجانی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان و در 50 هزارگزی جنوب خاوری ده شیخ و 2 هزارگزی قلعه میرآباد واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و توتون و لبنیات...
-
تپان
لغتنامه دهخدا
تپان . [ ت َ ] (نف ) لرزان . مضطرب . بی آرام : ز نعره تپان گشت بر چرخ هوربدیگر جهان جنبش افتاد و شور. اسدی (گرشاسبنامه ٔ).|| تپاننده . || (اِ) چکشی که بدان کلوخ را خرد میکنند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج ا ورق 286 ب ) شود.
-
تپان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارع تپاندن و تپانیدن) [عامیانه] tapān = تپاندن۲. تپاندن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): زورتپان.
-
عِزّت تپان،عزت تپون،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
زیادی احترام گذاشتن