کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَّعَفُّفِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تَّعَفُّفِ
فرهنگ واژگان قرآن
عفت ورزيدن (وقتي که عفت صفت آدمي شده باشد)
-
واژههای مشابه
-
تعفف
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ فُّ) [ ع . ] (مص ل .) پارسایی کردن .
-
تعفف
لغتنامه دهخدا
تعفف . [ ت َ ع َف ْ ف ُ ] (ع مص ) عفت نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پارسایی نمودن . (دهار). بتکلف پارسائی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : للفقراء الذین احصروا فی سبیل اﷲ...
-
تعفف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'affof عفیف بودن؛ عفت داشتن؛ خودداری کردن از حرام؛ پرهیزکاری؛ پاکدامنی.
-
واژههای همآوا
-
تعفف
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ فُّ) [ ع . ] (مص ل .) پارسایی کردن .
-
تعفف
لغتنامه دهخدا
تعفف . [ ت َ ع َف ْ ف ُ ] (ع مص ) عفت نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پارسایی نمودن . (دهار). بتکلف پارسائی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : للفقراء الذین احصروا فی سبیل اﷲ...
-
تعفف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'affof عفیف بودن؛ عفت داشتن؛ خودداری کردن از حرام؛ پرهیزکاری؛ پاکدامنی.
-
جستوجو در متن
-
پرهیزکاری کردن
لغتنامه دهخدا
پرهیزکاری کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پارسائی کردن . پارسا گردیدن . تورع . تعفف . استعفاف . نساکة.
-
تعفیف
لغتنامه دهخدا
تعفیف . [ ت َ ] (ع مص ) خورانیدن کسی را بقیه ٔ شیر که در پستان مانده .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تعفف شود.
-
خویشتن نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
خویشتن نگاه داشتن . [ خوی / خی ت َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) تعفف . عفاف ورزیدن . پرهیزگاری کردن . پرهیزکردن . || خود را بر کنار داشتن . احتراز. احتراس . صیانت . (لغت ابوالفضل بیهقی ).
-
خودداری کردن
لغتنامه دهخدا
خودداری کردن . [ خوَدْ / خُدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کف ّ نفس کردن . || تحفظ. احتراس . حفظ کردن . || امساک کردن . || احتماء. || تعفف . ورع ورزیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).- خودداری کردن از ؛ شکیبیدن از. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
متعفف
لغتنامه دهخدا
متعفف . [ م ُ ت َ ع َف ْ ف ِ ] (ع ص ) متقی و پارسا. (آنندراج ) (غیاث ). پارساو پاکدامن پرهیزگار و کسی که سعی میکند خود را پا»دامن بنماید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : دهقانی بود متدین و مصلح متعفف و مفلح . (سندبادنامه ص 212). ...