کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تِل بالا خُفتیدَن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تِلال و تُلُول و اَتلال] (زمینشناسی) tal[l] تودۀ بزرگ خاک یا شن؛ تپه؛ پشته.
-
تل
دیکشنری فارسی به عربی
تل
-
تُل
لهجه و گویش بختیاری
tol سگ کوچک اندام.
-
تَل
لهجه و گویش بختیاری
ta:l تلخ.
-
تُل
لهجه و گویش تهرانی
غذایی که در گلو مانده و فاسد میشود.تل گیر فردی است که آنرا خارج میکند
-
تل
واژهنامه آزاد
(لری) [tal] تلخ، خلاف شیرین.
-
تل تل
لغتنامه دهخدا
تل تل . [ ت ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حیات داود که در بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
تُلُ تُلُ
لهجه و گویش بختیاری
tolo tolo دستهدسته، گروه گروه.
-
تُل تُل ،تل وتل،تلاتل
لهجه و گویش تهرانی
صدای جوشیدن و قلیان
-
تُل زدن،تُل تُل زدن
لهجه و گویش تهرانی
جوشیدن
-
تُل و تُل
فرهنگ گنجواژه
صدای جوشیدن.
-
گردن تل
لغتنامه دهخدا
گردن تل . [ گ َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهگیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در 2هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان و 42هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بهبهان به آرو. دارای 50 تن جمعیت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
غلیوم تل
لغتنامه دهخدا
غلیوم تل . [ غ ِ ت ِل ل ] (اِخ ) تلفظ عربی گیوم تل . رجوع به گیوم تل و اعلام المنجد شود.
-
آب تل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (جغرافیا) 'ābtal تل یا پشتهای از سنگ و شن که در ته دریا یا رودخانه واقع شده و برای کشتیها خطرناک است.
-
midden
تل زباله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تودهای متشکل از دورریزهای فرهنگی و طبیعی