کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تِلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تِلا
لهجه و گویش بختیاری
telâ طلا.
-
واژههای مشابه
-
تلا
لغتنامه دهخدا
تلا. [ ت َ ] (اِ) سائل و گدا. (ناظم الاطباء).
-
تلا
لغتنامه دهخدا
تلا.[ ت ِ ] (اِ) بمعنی ذهب که فارسیان عربی دان به طاء نوشته اند. از عالم طپیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
تلا
واژهنامه آزاد
خروس مازنی
-
دریاچه ٔ تلا
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ تلا. [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ ت َ ] (اِخ ) بحیره ٔ ارمیه . دریاچه ٔ رضائیه . رجوع به ارمیه و بحیره ٔ ارمیه و رضائیه در ردیفهای خود شود.
-
تلا لو
دیکشنری فارسی به عربی
الق , بريق , لمعان , وميض
-
تلا ش
دیکشنری فارسی به عربی
جهد , صراع , فوضي , مسعي
-
تلا قی
دیکشنری فارسی به عربی
اجتماع
-
تلا فی
دیکشنری فارسی به عربی
اعد دفع , حادثة , حي , صدي
-
تلا طم
دیکشنری فارسی به عربی
رمية , شذب , صخب , صدمة , کشکشة
-
تلا لوء داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
بريق
-
تلا ش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مسعي
-
تلا ء لو
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
تلا فی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انتقم له , دفع , عداد