کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تِشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تِشک
لهجه و گویش تهرانی
جوانه گیاه، برگ نورسته، گیاه نورست
-
واژههای مشابه
-
تشک
واژگان مترادف و متضاد
بستر، خوابگه، رختخواب، زیرانداز، نهالی
-
تشک
فرهنگ فارسی معین
(تُ شَ) (اِ.) زیرانداز، بستر، رختخواب .
-
تشک
لغتنامه دهخدا
تشک . [ ت َ ] (اِ) طسق معرب تشک فارسی است و معنی آن وظیفه ای است که بر اصناف زروع نهند بر هر جریبی و آن را به فارسی تشک گویند،یعنی اجرت . (مفاتیح خوارزمی ). و رجوع به طسق شود.
-
تشک
لغتنامه دهخدا
تشک . [ ت ُ ش َ ] (اِ) دوشک و نهالی وبستر و فراش . (ناظم الاطباء). و رجوع به توشک شود.
-
تشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] tošak زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی تختخواب یا زمین میاندازند و بر آن مینشینند یا میخوابند؛ بستر.
-
تشک
دیکشنری فارسی به عربی
لجنة , مفرش
-
تشک
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nahâli طاری: nahâli طامه ای: nâhâli طرقی: noholi کشه ای: nahâli نطنزی: nahâlin
-
orthopedic mattress
تشک اَرتاپزشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] تشک مخصوصی که در اَرتاپزشکی برای درمان بیماران، بهویژه بیماران مبتلا به بیماریهای ستون فقرات، به کار میرود
-
لحاف و تُشک
فرهنگ گنجواژه
بستر.
-
وسیله ای که شبیه تشک باشد
دیکشنری فارسی به عربی
مسند
-
واژههای همآوا
-
تشک
واژگان مترادف و متضاد
بستر، خوابگه، رختخواب، زیرانداز، نهالی
-
طشک
لغتنامه دهخدا
طشک . [ طَ ] (اِخ ) نام دهی است از توابع آباده و دو فرسخ کمتر در مغربی آباده است . (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است از دهستان آباده طشک بخش نی ریز شهرستان فسا در 128هزارگزی شمال باختری نیریز. جلگه و گرمسیر و مالاریائی با 296 تن سکنه . آب آن از قنات . محص...