کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تِر و تِر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تِر و تِر
فرهنگ گنجواژه
صدای ریختن.
-
واژههای مشابه
-
تر
واژگان مترادف و متضاد
۱. خیس، مرطوب، نم، نمسار، نمناک ≠ خشک ۲. باطراوت، تازه ≠ پلاسیده، پژمرده، خشک ۳. تردامن، فاسق، ملوث ۴. صعوه
-
تر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] 1 - (ص .) تازه ، جدید. 2 - آبدار، خیس .
-
تر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) 1 - نیکو، زیبا. 2 - آلوده ، ناپاک مانند: تر دامن .
-
تر
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (پس .) علامت صفت تفضیلی : بهتر، سپیدتر، درازتر.
-
تر
لغتنامه دهخدا
تر. [ ت َ ] (اِ) میخ . وتد. (ناظم الاطباء).
-
تر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tar ۱. تازه.۲. [مقابلِ خشک] آبدار؛ خیس؛ نمدار.۳. [قدیمی، مجاز] خوشایند؛ دلنشین: ◻︎ چو بر چرم آهو براندود مشک / نواییتر انگیخت از رود خشک (نظامی۶: ۱۰۶۱).
-
تر
دیکشنری فارسی به عربی
ممطر , رطب
-
تُر
لهجه و گویش بختیاری
torr دنبال، پى. inam raft torr-e u>:این هم دنبال او رفت> .
-
تَر
لهجه و گویش بختیاری
tar 1. تر، تازه؛ 2. علوفه تر.
-
تَر
لهجه و گویش بختیاری
ta:r طور، نوع. če ta:ri>:چهطورى؟ چه جورى؟> ، ita:ri>:اینطورى> .
-
تر
واژهنامه آزاد
تُر - به معنای قل دادن چیزی در بعضی از مواقع به معنای دروغ گفتن هم می باشد مثال: طرف داره تُر میده:طرف داره چاخان می کنه
-
تُر،تُر خوردن
لهجه و گویش تهرانی
گشت،گشتن
-
گل تر
لغتنامه دهخدا
گل تر. [ گ ُ ل ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گل تازه . || کنایه از عارض خوبان . || دست محبوبان . (برهان ) (آنندراج ).