کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تُوْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tav برکه؛ تالاب.
-
تو
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: tō] to ضمیر دومشخص مفرد؛ ضمیر منفصل مفرد مخاطب.
-
تو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تاو› [عامیانه] to[w] تابشهایی که از یک منبع تابنده مانند خورشید و آتش و لامپ پراکنده میشود؛ تاب؛ تف.
-
تو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] tu ۱. اندرون.۲. میان و درون چیزی؛ لای چیزی.〈 توبرتو: (قید، صفت) ‹تودرتو، توبهتو› دارای تاها یا لاهای متعدد؛ لابهلا؛ لابرلا؛ تابرتا؛ پیچدرپیچ؛ درهموبرهم.
-
تو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: to طاری: to طامه ای: to طرقی: to کشه ای: to نطنزی: to / ta
-
تَوَ
لهجه و گویش گنابادی
tawa در گویش گنابادی یعنی ظرف سرخ کن ، ماهی تابه ، ظرف مسی که برای تف دادن غذا یا پختن غذا با روغن استفاده میشود.
-
تو
دیکشنری فارسی به عربی
انت , داخل
-
تُو
لهجه و گویش بختیاری
tu لایه نازکى که روى شیر و ماست و امثال آنها تشکیل مىشود. tu-šir>:سرشیر>.
-
تو
لهجه و گویش بختیاری
to تو، شما.
-
تو
لهجه و گویش تهرانی
تب
-
تو در تو
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ق مر.) 1 - لا به لا، داخل هم . 2 - پی در پی ، دنبال یکدیگر .
-
گاوآهن تو
لغتنامه دهخدا
گاوآهن تو. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 32000گزی جنوب باختری دیواندره و 12000گزی جنوب نعل شکن . کوهستانی ، سردسیر، دارای 350 تن سکنه . زبان کردی .آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، توتون ، حبوبات ، لبنی...
-
کانالت تو
لغتنامه دهخدا
کانالت تو. [ ل ِت ْ ت ُ ] (اِخ ) نقاش ایتالیایی که در ونیز بدنیا آمد. وی مؤلف کتاب مناط ونیز است (1768-1697).
-
تاماری تو
لغتنامه دهخدا
تاماری تو. (اِخ ) برادر «خوم بان ایگاش » پادشاه عیلام بود و بر اثراغتشاش های داخلی عیلام که آسوریها آن را دامن میزدندتاماری تو برادر خود را کشته خود پادشاه شد ولی پس از چندی او نیز گرفتار سرکشی های داخلی گشت و پس از شکست بطرف خلیج فارس متواری و بالاخ...
-
تله تو
لغتنامه دهخدا
تله تو. [ ت َل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باباجانی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع و 100 تن سکنه دارد و محصول آنجا کتیراست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).