کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تُلَقَّى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حساب آوردن
واژهنامه آزاد
به شمار آوردن، پنداشتن، تلقی کردن
-
تَلَقَّوْنَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آن را تلقّي می کرديد(تلقي قول ، به معناي گرفتن و پذيرفتن سخني است که به انسان القاء ميکنند )
-
deemed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلقی می شود، خیال کردن، پنداشتن، فرض کردن، عقیده داشتن
-
security risk
امنیتشکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که وجودش تهدیدی برای امنیت تلقی میشود
-
محسوب کردن
واژگان مترادف و متضاد
محسوب داشتن، بهحساب آوردن، به شمار آمدن، قلمداد کردن، تلقی کردن
-
accumulation centre
مرکز تجمع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] منطقهای که خاستگاه یک گونه تلقی نمیشود، ولی تنوع آن گونۀ خاص در آنجا زیاد است
-
treatments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درمان ها، درمان، رفتار، علاج، معالجه، تلقی، معامله
-
treatment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفتار، درمان، علاج، معالجه، تلقی، معامله
-
sexual perversion, sex perversion
انحراف جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هرنوع رفتار جنسی که در یک جامعه یا فرهنگ نابهنجار تلقی شود
-
سودای
واژهنامه آزاد
به معنی عشق و در مواردی به عاشق تلقی میشود
-
ego cathexis
مایهگذاری آنمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، تمرکز انرژی روانی بر خویشتن و تلقی کردن آنمن خود بهعنوان موضوع دوست داشتن
-
محسوب شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. شمرده شدن، بهحساب آمدن، به شمار آمدن ۲. قلمداد شدن، تلقی شدن
-
overweight
اضافهوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] آن میزان از وزن بدن که، با توجه به قد فرد، افزون بر وزن طبیعی تلقی میشود
-
crime, criminal wrong
جُرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق] فعل یا ترک فعلی که نقض قانون تلقی میشود و سزاوار کیفر با مجازات حبس است
-
core inflation
تورم هسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] تورم ناشی از افزایش قیمت مجموعهای از کالاها و خدمات که نوسانات قیمت آنها موقتی تلقی نشود