کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تُعَلِّمُونَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تُعَلِّمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
آگاه مي کنيد - باخبر مي سازيد
-
واژههای مشابه
-
تَعْلَمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
مي دانيد(علم به معناي احتمال صد در صد است ، بطوري که حتي يک در صد هم احتمال خلاف آن داده نميشود . )
-
لَّا تَعْلَمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
نمی دانید
-
سَوْفَ تَعْلَمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
به زودي خواهيد دانست (البته زمانش طولاني تر از" سَتَعْلَمُونَ " است)
-
لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
نمی دانستید
-
واژههای همآوا
-
تَأْلَمونَ
فرهنگ واژگان قرآن
رنج مي بريد
-
تَعْلَمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
مي دانيد(علم به معناي احتمال صد در صد است ، بطوري که حتي يک در صد هم احتمال خلاف آن داده نميشود . )
-
جستوجو در متن
-
خفاف
لغتنامه دهخدا
خفاف . [ خ ِ ] (ع ص ) سبک . مقابل ثقال .(یادداشت بخط مؤلف ). ج ِ خفیف . سبکان : انفروا خفافاً و ثقالا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل اﷲ ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون . (قرآن 41/9).
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) حسین بن علی بن محمدبن مُمَوَیْه مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به ابن قُم ّ در 530 هَ . ق . به زبید متولد گردید ودر 581 درگذشت . شاعری ادیب و کاتب و از افاضل نامدار یمن در نظم و نثر و کتابت است . از اشعار او است :اءَ أحبابنا من بالقط...
-
ذوطلوح
لغتنامه دهخدا
ذوطلوح . [ طَ ] (اِخ ) نام موضعی میان کوفة وفید. || نام مردی از بنی ودیعةبن تیم اﷲ. || یوم ذوطلوح ؛ نام یکی از جنگهای عرب است که آنرا یوم الصمد نیز خوانند و آن جنگی بود میان بعض قبائل عرب با بنی یربوع و ظفر بنویربوع را بود. و در مجمع الامثال میدانی آ...
-
اعتراض
لغتنامه دهخدا
اعتراض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آفت رسیدن به زن از جن یا بیماری که مانع از وطی آن گردد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). یقال : اعترض من امرأته ، با صیغه ٔ مجهول ؛ یعنی عارضه ٔ بیماری ازجن به زن رسید که مانع از وطی او گردید. (از متن اللغة). || پیش آمدن کس...
-
منزه
لغتنامه دهخدا
منزه . [ م ُ ن َزْ زَه ْ ] (ع ص ) پاک و دور گردانیده از زشتیها. (غیاث ) (آنندراج ). دور از پلیدیها و ناپسندیها و پاک و پاکیزه و بی آمیزش و مقدس . (ناظم الاطباء). بری . مبرا. سلیم . نزیه . بی آهو. بی عیب . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ز جای واز جهت باشی من...