کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تُره تُره طره طره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تره پور
لغتنامه دهخدا
تره پور. [ رِ پ ُ ] (اِخ ) بلوکی است در ولایت دیپ که در ایالت سن ماریتیم فرانسه و بر کنار دریای مانش واقع شده است و 5400 تن سکنه دارد. و توقفگاه حمام دریایی است .
-
تره تندک
لغتنامه دهخدا
تره تندک . [ ت َ رَ / رِ ت ُ دَ ] (اِ مرکب ) تره تیزک را گویند و آن سبزه یی باشد که به عربی جیرجیر خوانند. (برهان ) (آنندراج ). تره تیزک . جیرجیر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تره تیزک و شاهی شود.
-
تره تیزک
لغتنامه دهخدا
تره تیزک . [ ت َ رَ /رِ زَ ] (اِ مرکب ) از تره + تیز + ک (پسوند) ترتیزک یا شاهی گیاهی است از تیره ٔ چلیپائیان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). یعنی سبزه ای که تخمش به هند، هالم و جندمور نام دارد. (شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به ترتیزک و تره تندک و شاهی و گیا...
-
تره تیزک
لغتنامه دهخدا
تره تیزک . [ ت َ رِزَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گنجگاه در بخش سنجیدشهرستان هروآباد که در 12 هزارگزی باختر مرکز بخش گیوی و 3 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به هروآباد واقع است . کوهستانی و معتدل است و 414 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن حبوبات و غلات ...
-
تره حویجک
لغتنامه دهخدا
تره حویجک . [ ت َ رَ/ رِ ح َ ج َ ] (اِ مرکب ) گیاهی خودرو دشتی است که برگ آن به برگ حویج (زردک ) ماند و در آشها کنند و این نام در کرج معمول است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تره دوغ
لغتنامه دهخدا
تره دوغ . [ ت َرَ / رِ ](اِ مرکب ) سبزیی که در دوغ ریزند. (ناظم الاطباء).
-
تره زار
لغتنامه دهخدا
تره زار.[ ت َرْ رَ / رِ / ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) بستانی که همه جور تره درآ ن کارند و سبزی زار. (ناظم الاطباء). آنجا که بقولات کاشته اند. آنجا که صیفی کارند. || آنجا که تره یعنی گندنا کارند : خواجه در تره زار انسانی هست از روی ناخوشش کسنی خانه ای کو...
-
تره غیه
لغتنامه دهخدا
تره غیه . [ رِ ی ِ ] (اِخ ) مرکز بخشی است در ولایت لانیون واقع در ایالت کوت دونور که چندان از ساحل دریای مانش دور نیست و 3600 تن سکنه و یک کلیسای بزرگ دارد که متعلق به قرنهای 14 - 15 میلادی است . موطن ارنست رنان نویسنده ٔ معروف فرانسه در اینجاست .
-
تره گز
لغتنامه دهخدا
تره گز. [ ت َ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) در مازندران حشره ای است شبیه به مورچه با شکمی دراز و چوب خوار و گزیدگی آن آماس آرد و تا قریب یکماه بپاید و آزار دهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تره لازه
لغتنامه دهخدا
تره لازه . [ ت ْ رِ زِ ] (اِخ ) بلوکی است در ولایت آنژر فرانسه که 9600 تن سکنه دارد. و مهمترین معادن سنگ فرانسه در آن واقع است .
-
تره لی
لغتنامه دهخدا
تره لی .[ ت ْ رِ ] (اِخ ) شهر و مرکز ناحیه ای است در ایالت کیوی و در قلمرو دولت آزادایرلند قرار دارد. صاحب قاموس اعلام ترکی در ذیل ترالیه آرد: قصبه ای است در ناحیه ٔ مونستر از ایرلند که در ساحل رود لبه قرار دارد و از مصب همین رود که در ساحل اقیانوس ا...
-
تره میره
لغتنامه دهخدا
تره میره . [ ت َ رَ / رِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) سبزه ای است که آنرا به تازی ایهقان خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (شرفنامه ٔ منیری ). سبزی و تره ای است که آنرا ایهقان خوانند و آن خردل صحرایی است . (برهان ). خردل صحرایی . (ناظم الاطباء). تره ای است که بتازی ...
-
تره بارفروش
لغتنامه دهخدا
تره بارفروش . [ ت َ رَ / رِ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ تره بار که بقول فروشد.
-
تره بارفروشی
لغتنامه دهخدا
تره بارفروشی . [ ت َ رَ / رِ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل تره بارفروش . دادوستد تره بار. || (اِ مرکب ) محل داد و ستد تره بار. جایی که در آن تره بار داد و ستد کنند.
-
تره تن
لغتنامه دهخدا
تره تن . [ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین که 37 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).