کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تُره تُره،طره طره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تره
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ) (اِ.) گیاهی است دوساله بدون ساقه با برگ های دراز که جزء سبزی های خوردنی است .
-
تره
لغتنامه دهخدا
تره . [ ت َ ] (اِ) دندانهای کلید را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || گیاه تیزی را نیز گفته اند که بر سرهای دانه های جو و گندم درخوشه میباشد. و باین دو معنی با زای فارسی هم آمده است . (برهان ). موهای تیزی که در خوشه بر سر دانه های جو و گندم است . (ن...
-
تره
لغتنامه دهخدا
تره . [ ت َ رْ رَ / ت َ رَ / رِ ] (اِ) از «تر» + «ه » (پسوند پدید آورنده اسم از صفت ) پهلوی ترک معرب آن ترج و طرج در شاهترج . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). هر سبزی که با طعام خورند عموماً و گندنا را گویند خصوصاً. (برهان ). سبزی باشد که آن را با خوردنیها ب...
-
تره
لغتنامه دهخدا
تره . [ ت َ رَه ْ ] (ع مص ) در ترهات افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (ذیل اقرب الموارد).
-
تره
لغتنامه دهخدا
تره . [ ت ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ، تراریه . (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). باطل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد). ناس تره ؛ مردم باطل . (ناظم الاطباء). و رجوع به تُرَّهة و تُرّهات شود : چون زین زمانه کوفت یال...
-
ترة
لغتنامه دهخدا
ترة. [ ت ِ رَ ] (ع مص ) کینه ور کردن کسی را. (شرح قاموس ). نستیدن کینه را (؟). (منتهی الارب ). کینه یا ستم رسانیدن به کسی . (از اقرب الموارد). || ترسانیدن . || مکروه و بدی رسانیدن . || کم کردن مال و حق کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
ترة
لغتنامه دهخدا
ترة. [ ت ُرْ رَ ] (ص ، اِ) زن حسین خویلة. (منتهی الارب ). زن صاحب جمال رعنا. (ناظم الاطباء). الترة، الجاریة الحسناءالرعنا. (تاج العروس ).
-
تره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tarak] (زیستشناسی) tare گیاهی دوساله با برگهای دراز و تاخورده. فاقد ساقه است و جزء سبزیهای خوردنی بهصورت خام مصرف میشود. در پختن خوراکهای سبزیدار نیز به کار میرود. ویتامین B و C و آهن دارد. ملین است و دستگاه هاضمه را تقویت میک...
-
تره
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tera طاری: tara طامه ای: tara طرقی: tara کشه ای: tara نطنزی: tara
-
تُرّه
لهجه و گویش بختیاری
torra پیمانه چوبى استوانهاىشکلى که تخت یا سر صاف آن گنجایش 15 کیلو غلات و حبوبات دارد.
-
گلمه تره
لغتنامه دهخدا
گلمه تره . [گ ُ م َ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) خردل . (نصاب طبری ).
-
سلمه تره
لغتنامه دهخدا
سلمه تره . [ س َ م َ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است دو پایه از تیره ٔ فرفیونیان که گیاهان مضر است . رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 240 و سلمی تره شود.
-
سلمی تره
لغتنامه دهخدا
سلمی تره . [ س َ ت َ رَ ] (اِ مرکب ) گیاهی است و چنان نماید که تاج خروس بری باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به سلمه تره شود.
-
آب تره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ābtare = بولاغاوتی
-
Fumaria
شاهتره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از شاهترهایان با حدود 50 گونۀ علفی خودرو در آسیا و اروپا که از ویژگیهای آن داشتن میوههای تکدانهای است