کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَپجت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
pulsejet, pulsejet engine
تَپجت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نوعی موتور جت هوادَمشی (air-breathing) که در آن هوا بهطور متناوب و ضربانگونه وارد محفظۀ احتراق میشود و پس از درآمیختن با سوخت مشتعل میشود
-
واژههای مشابه
-
جت
واژگان مترادف و متضاد
هواپیما
-
jet
جت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بادهای نسبتاً قوی متمرکز در یک جریان باریک در جوّ متـ . جریان جتی jet stream
-
جت
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ انگ . ] (اِ.) هر یک از اسباب هایی که به وسیلة خروج ناگهانی و پرفشار سیال از دهانة مخزن کار کند. مانند: هواپیمای جت یا توربوجت .
-
جت
لغتنامه دهخدا
جت . [ ] (اِخ ) یکی از شهرهای قدیم که در مرز و بوم دان واقع و مسقطالرأس جلیات دلاور فلسطینیان است (اول سموئیل 17:4) و یکی از شهرهای پنجگانه ٔ ایشان بود (یوشع 13:3 و اول سموئیل 6:17 و عاموس 6:2 و میکاه 1:10) که بنی عناق آن را یکی از شهرهای حصاردار خو...
-
جت
لغتنامه دهخدا
جت . [ ] (عبری ، اِ) در عبری محل فشردن انگور (صحیفه ٔ یوشع 11: 22). (از قاموس کتاب مقدس ).
-
جت
لغتنامه دهخدا
جت . [ ج َ ] (اِخ ) قومی باشند فرومایه وصحرانشین در هندوستان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) : احمد با خاصگان خود و تنی چند که گناهکارتر بودند، سواری سیصد بگریختند و تلک از دم وی بازنشد و نامه ها نبشته بود به هندوان عاصی جتان تا راه این مخذول فروگی...
-
جت
لغتنامه دهخدا
جت . [ ج َت ت ] (ع مص ) دست سودن گوسپند تا فربهی از لاغری آن معلوم شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جت
لغتنامه دهخدا
جت . [ ج ِ ] (اِخ ) یکی از اقوام قدیمی اروپا بودند که در کوههای مجارستان و رومانی سکنی داشتند. بعضی از مورخان قدیم آنان را از اقوام اسکیت میدانند و بعضی دیگر از اقوام داچ یا تراکیامیشمارند. ملکه ٔ ایشان پادشاه ایران کیخسرو را به فرماندهی تومیریس و هم...
-
جت
لغتنامه دهخدا
جت . [ ج ِ ] (انگلیسی ، اِ) در اصطلاح ، به نوعی از هواپیما اطلاق میشود که دارای حرکت جتی است و حرکت جتی آن جهش به پیش است که برای متحرک بر اثر تخلیه ٔ خلفی سیل مواد لازم برای حرکت ایجاد میشود. در راکتها عامل موجب حرکت از سوختن اکسیژن انباشته شده در د...
-
جت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: jet] jet ۱. نوعی هواپیما که بهواسطۀ فشار ناشی از خروج گازهای حاصل از احتراق از دهانۀ عقب آن بهسرعت رو به جلو رانده میشود و سرعت آن بیش از هواپیماهای معمولی است.۲. فواره.
-
جت
دیکشنری فارسی به عربی
طائرة
-
تپ
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیقراری، اضطراب، ناآرامی، بیآرامی ۲. تالاپ
-
pulse 1
تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تغییر ناگهانی و کوتاهمدت کمیتی که معمولاً مقدار ثابتی دارد