کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَوْفِيقِي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تَوْفِيقِي
فرهنگ واژگان قرآن
توفیق من-موفق شدن من
-
واژههای مشابه
-
سادات رضا توفیقی
لغتنامه دهخدا
سادات رضا توفیقی . [ ت ِ رِ ت َ ] (اِخ ) قبیله ای از بنی هاشم اند که ییلاق آنها در ناحیه ٔ طبیعی کوه کیلویه و قشلاق آنان در ناحیه ٔ ده دشت کوه کیلویه است .
-
جستوجو در متن
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد قاضی زاده باطومی . رجوع به حسن توفیقی شود.
-
یوحنا
لغتنامه دهخدا
یوحنا.[ ح َن ْ نا ] (اِ) لفظ یونانی یوحانان است و معنی آن انعام توفیقی خداست . (از قاموس کتاب مقدس ). اصل عبرانی کلمه ٔ یحیی است که نام پیغمبر معروف و اشخاص دیگر است . (از قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به یحیی شود.
-
شامی
لغتنامه دهخدا
شامی . (اِخ ) (مولانا...) شاعری از اهل دامغان بود مؤلف مجالس النفایس نویسد: بسیار تحصیل کرد و متداولات را مکرر گذارنید. بعد از آن بطب مشغول شد و اکثر کتب معتبر را دید و در طب توفیقی نیافت . شعر را نیک میگفت . (از مجالس النفایس ص 62، 235). از تاریخ ت...
-
کور موصلی
لغتنامه دهخدا
کور موصلی . [ رِ ص ِ ] (اِخ ) اشاره به مردی کور است که اراده ٔ قتل یکی از ائمه ٔ طاهرین را داشت و بدین منظور عصایی زهرآلود را بر روی پای آن حضرت نهاد و فشرد چنانکه پای حضرت مجروح شد. اما وی در عمل زشت خود توفیقی نیافت و امام از این سوء قصد به سلامت م...
-
واهب
لغتنامه دهخدا
واهب . [ هَِ ] (ع ص ) بخشنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). دهنده . عطاکننده . جوانمرد. سخی . باسخاوت . (ناظم الاطباء). معطی : توئی وهاب مال و جز تو واهب توئی فعال جود و جز تو فاعل .منوچهری .گوئی هست کف ّ وا...
-
توفیق یافتن
لغتنامه دهخدا
توفیق یافتن . [ ت َ / تُو ت َ ] (مص مرکب ) کامیابی یافتن . موفق شدن . کامروا و برآورده خواهش شدن . توانایی یافتن از خدا در برآوردن خواهش : اگر بشناختی خود را به تحقیق هم از عرفان حق یابی تو توفیق . ناصرخسرو.و در این وقت بی سابقه ٔ حقی به حسن عهد توفی...
-
بالا رفتن
لغتنامه دهخدا
بالا رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) برآمدن . صعود کردن . برشدن . عروج . بررفتن . مقابل پایین رفتن . صاعد شدن . بعلو گراییدن .- بالا رفتن سال ؛آخر شدن سال . (از آنندراج ).- بالا رفتن عمر ؛ سالخوردگی . پیری . بر سنین عمر فزوده شدن . رو بسالمندی رفتن . پ...
-
صاعد
لغتنامه دهخدا
صاعد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن هبةاﷲبن توما البغدادی النصرانی الطبیب ، المکنی بابی الکرم . قفطی گوید: وی معالجتی نیکو و اصابتی بکمال و دستی مبارک و توفیقی بسیار داشت و ازجوانمردی و امانت برخوردار بود. در ایام خلافت الناصر لدین اﷲ تقدم یافت تا به من...
-
مهدویت
لغتنامه دهخدا
مهدویت . [ م َ دَ وی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مهدی (امام منتظر) بودن . طبق معتقدات مذهب شیعه ٔ امامی و نیز برطبق روایات بسیاری که در کتابهای اهل سنت و جماعت آمده است ، در آخرالزمان مهدی از آل محمد ظهور خواهد کرد. در میان احادیث نبوی ، این حدیث دیده ...
-
کرد
لغتنامه دهخدا
کرد. [ ک ُ ] (اِخ ) نام طایفه ای است مشهور از صحرانشینان و ایشان در زمان ضحاک پیدا شدند. (برهان ). گروهی است . ج ، اَکراد. جد آنها کردبن عمرو مزیقیأبن عامربن ماءالسماء نسبهم الشعراء اًلی الیمن ثم الی الازد. قال : لعمرک ما کردبن عمروبن عامربعجم ولکن ...
-
خالصه
لغتنامه دهخدا
خالصه . [ ل ِ ص َ / ص ِ ] (ع ص ) بی آمیغ. (منتهی الارب ): غب خالصه ؛ تب نوبه که شطرالغب و ربعنباشد. || (اِ) زمین و ملک پادشاهی که به جاگیر کسی نباشد. (آنندراج ). ملک دولتی . مسعود کیهان تاریخ املاک خالصه ٔ ایران را چنین می آورد: خالصجات عبارتند از: د...