کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَوَق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تَوَق
لهجه و گویش بختیاری
tavaq 1. طبق؛ 2. ورق کاغذ خطدار بزرگ.
-
واژههای مشابه
-
توق
لغتنامه دهخدا
توق . (ترکی ، اِ) توغ . (آنندراج ) : خلفا لشکر از جهان رانده علم و توقشان به جا مانده . سلیم (از آنندراج ).ماهیچه ٔ توق گیتی فروز بعداز آنکه پانزده روز افق دهلی را منزل اقامت ساخت عازم دیگر مواضع آن ولایت شد. (حبیب السیر ج 3 ص 155). رجوع به توغ شود.
-
توق
لغتنامه دهخدا
توق . (ع اِ) کجی عصا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کجی عصا و مانند آن . (از ذیل اقرب الموارد).
-
توق
لغتنامه دهخدا
توق . [ت َ ] (ع مص ) آرزو خاستن . (تاج المصادر بیهقی ص 83). آرزومندی و غلبه ٔ شهوت . (غیاث اللغات ): تاق الیه توقاً و تؤقاً (تُؤوقاً) و تیاقةً و توقاناً؛ آرزومندکسی شدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تائق و تواق نعت است از آن...
-
تؤق
لغتنامه دهخدا
تؤق . [ ت ُئو ] (ع مص ) تُؤوق . رجوع به توق شود.
-
تَوَق تَوَق
لهجه و گویش بختیاری
tavaq tavaq ورقه ورقه، لایه لایه.
-
تَوَقِ کاغذ
لهجه و گویش بختیاری
tavaq-e kâqez ورق کاغذِ دوبرگى بزرگ خطدار.
-
تق توق
فرهنگ گنجواژه
صدای ضربه.
-
تاق و توق
لغتنامه دهخدا
تاق و توق . [ ق ُ / تاق ْ ق ُ ] (اِ صوت ) تاق تاق . تاغ تاغ . آواز برهم خوردن تخته ها و چوبها. || آواز گشاد تفنگ و توپ از دور، نه به بسیاری و انبوهی .
-
تَق و توق
لهجه و گویش تهرانی
سر وصدا
-
تاق و توق
فرهنگ گنجواژه
صدای ضربه وتیر.
-
تق و توق
فرهنگ گنجواژه
صدای تیراندازی یا ضربه.
-
واژههای همآوا
-
طوق
واژگان مترادف و متضاد
۱. بند، پرگر، چنبر، قلاده، قید، ۲. گردنبند ۳. خط دور گردن پرندگان ۴. حلقه، لبه، رینگ چرخ ۵. ترنج ۶. سیاهی، کبودی (زیر پلک)