کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَفیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طفیل
لغتنامه دهخدا
طفیل . [ طُ ف َ ] (ع اِ مصغر) مصغر طِفل . رجوع به طِفل شود.
-
طفیل
لغتنامه دهخدا
طفیل . [ طُ ف َ / ف ِ ] (از ع ، ص ، اِ) شاید مخفف طفیلی باشد. رجوع به طفیلی شود که نام شخصی است از بنی امیه که در حالت عسرت و تنگدستی به شادیهای مردم بی طلب رفتی و او را طفیل العرایس گفتندی . فارسیان این لفظرا به دو معنی استعمال کنند، یکی مهمان ناخوا...
-
طفیل
فرهنگ فارسی معین
(طُ فَ یا فِ) [ ع . ] 1 - (ص .) مهمان ناخوانده . 2 - (اِ.) انگل .
-
تفیل
لغتنامه دهخدا
تفیل . [ ت َ ف َی ْ ی ُ ] (ع مص ) بنهایت رسیدن گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اکتهال نبات . (اقرب الموارد). || زیاده را فزون شدن جوانی . || فربه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد. || ضعیف شدن و خطا کرد...
-
طفیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: طفَیل] tofeyl ۱. [مجاز] کسی یا چیزی که وجودش وابسته به وجود کس یا چیز دیگر است: ◻︎ سرخیل تویی و جمله خیلند / مقصود تویی همه طفیلند (نظامی۳: ۳۵۶).۲. [قدیمی] کسی که ناخوانده همراه شخص مهمان به مهمانی میرود؛ مهمان ناخوانده. Δ د...
-
جستوجو در متن
-
متفیل
لغتنامه دهخدا
متفیل . [ م ُ ت َ ف َی ْ ی َ ] (ع ص ) بر فیل نشسته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تفیل شود.
-
تفییل
لغتنامه دهخدا
تفییل . [ ت َ ] (ع مص ) ضعیف رأی خواندن . (تاج المصادر بیهقی ). زشت کردن رأی کسی را و منسوب کردن به خطا و سستی رأی و سست رأی گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): مدحت بقول صادق لم تفیل ؛ ای لم یفیل رأیک . (اقرب المو...