کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَطَوَّعَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تَطَوَّعَ
فرهنگ واژگان قرآن
با ميل ورغبت انجام دهد(از ماده طوع به معني اطاعت است البته براي اطاعت مستحبي استعمال مي شود.تطوع به معناي انجام عملي است که نفس آدمي از آن کراهت نداشته باشد و آن را دشوار نداند و داوطلبانه انجامش دهد ، و به همين جهت بيشتر در مستحبات استعمال ميشود )
-
واژههای مشابه
-
تطوع
واژگان مترادف و متضاد
۱. انقیاد، فرمانبرداری ≠ عصیانورزی ۲. فرمانبرداری کردن، فرمانبردن، منقاد شدن ۳. ادای نافله، ادای مستحبات، عمل مستحب کردن ۴. پذیرفتن، قبول کردن ≠ نپذیرفتن، رد کردن
-
تطوع
فرهنگ فارسی معین
(تَ طَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - فرمانبرداری کردن . 2 - عمل مستحبی انجام دادن .
-
تطوع
لغتنامه دهخدا
تطوع . [ ت َ طَوْ وُ] (ع مص ) چیزی که فریضه نباشد بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی که نه فریضه باشد و نه سنت ، کردن . (زوزنی ) (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ). عبادتی نه فریضه کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). طاعت که نه فریضه بود و نه س...
-
تطوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatavvo' ۱. (فقه) عمل مستحب کردن.۲. (فقه) کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن.۳. [قدیمی] فرمانبرداری کردن؛ منقاد شدن.۴. [قدیمی] داوطلب شدن.
-
واژههای همآوا
-
تطوع
واژگان مترادف و متضاد
۱. انقیاد، فرمانبرداری ≠ عصیانورزی ۲. فرمانبرداری کردن، فرمانبردن، منقاد شدن ۳. ادای نافله، ادای مستحبات، عمل مستحب کردن ۴. پذیرفتن، قبول کردن ≠ نپذیرفتن، رد کردن
-
تطوع
فرهنگ فارسی معین
(تَ طَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - فرمانبرداری کردن . 2 - عمل مستحبی انجام دادن .
-
تطوع
لغتنامه دهخدا
تطوع . [ ت َ طَوْ وُ] (ع مص ) چیزی که فریضه نباشد بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی که نه فریضه باشد و نه سنت ، کردن . (زوزنی ) (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ). عبادتی نه فریضه کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). طاعت که نه فریضه بود و نه س...
-
تطوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatavvo' ۱. (فقه) عمل مستحب کردن.۲. (فقه) کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن.۳. [قدیمی] فرمانبرداری کردن؛ منقاد شدن.۴. [قدیمی] داوطلب شدن.
-
جستوجو در متن
-
متطوع
لغتنامه دهخدا
متطوع . [ م ُ ت َ طَوْ وِ ] (ع ص ) مطیع و فرمان بردار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فدائی و آن که در جنگ خود را فدا می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || کارکننده . (ناظم الاطباء). || نماز نافله گزارنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب...
-
مُطَّوِّعِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
آنانكه بدون اجبار و اكراه و از روي ميل و رغبت كاري را انجام مي دهند - داوطلبان (کلمه تطوع به معناي انجام عملي است که نفس آدمي از آن کراهت نداشته باشد و آن را دشوار نداند و داوطلبانه انجامش دهد ، و به همين جهت بيشتر در مستحبات استعمال ميشود ، چون در و...
-
سبحة
لغتنامه دهخدا
سبحة. [ س ُ ح َ ] (ع اِ) دعا. گویند: قضیت سبحتی . (اقرب الموارد). دعا و ذکر. (منتهی الارب ). || نماز تطوع یعنی نافله ، زیرا نمازگزار در آن تسبیح گو است . (از اقرب الموارد). نماز نفل ، یقال : قضیت سبحتی ؛ ای تطوعی . (منتهی الارب ). || مهره ٔ تسبیح . (...