کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَرَق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طَ رَ ] (اِخ ) آبی است مر بنی وقبی را. (منتهی الارب ). موضعی است که تا وقباء پنج میل راه باشد. (معجم البلدان ).
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طَ رَ ] (ع مص ) نوشیدن آب مکدر را. یقال : طرق طرقاً. || توبرتو شدن پر مرغ . (منتهی الارب ). بر هم نشستن پر مرغ . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) سستی زانوی شتر. (منتهی الارب ). ضعف الرکبتین . (مهذب الاسماء). || کجی در ساق شتر. (منته...
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طِ ] (ع اِ) پیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به عربی شحم است . (فهرست مخزن الادویه ). || (اِمص ) توانائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قوت . || فربهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاقی . سمن .
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طراق و طریق . (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) ج ِ اطرق . (اقرب الموارد).
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طُ رَ ] (ع اِ) ج ِ طرقة.
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طُ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان تکاب بخش ریوش شهرستان کاشمر، در سه هزارگزی باختر ریوش ، سر راه مالرو عمومی ریوش به بردسکن . کوهستانی و معتدل با 1415 تن سکنه . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طُ رُ ] (اِخ ) قصبه ٔمرکز شهرستان طرق رود بخش نطنز شهرستان کاشان در 32هزارگزی جنوب باختری نطنز و یکهزارگزی شمال شوسه ٔ نطنز به مورچه خورت . کوهستانی و سردسیر با 4430 تن سکنه .آب آن از 17 رشته قنات . محصول آنجا غلات و میوه جات وحبوبات و انگور....
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طُ رُ ] (اِخ ) نام محلی در 16400متری مشهد، بین مشهد و جیم آباد، کنارراه مشهد به کاریز و برای کسی که از طریق نیشابور عازم مشهد باشد، میان باج ساروق و مشهد و در 908900متری طهران و در جنوب مشهد واقع است . و هر گاه از مشهدعازم تربت حیدریه باشند ط...
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طُ رُ ] (ع اِ) ج ِ طریق . راهها.- وزارت طرق ؛ وزارتی که اداره ٔ شاهراه ها کند به ساختن و ترمیم . وزارت راه . (فرهنگستان ).|| نحوه ها. نمطها : ارتفاعات آن را حاصل میکند و به سبل و طرق آن میرساند. (تاریخ بیهقی ). و اوقاف اجداد و آباء ایشان هم ...
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [طَ رِ ] (ع ص ) فال سنگک گیرنده . رجوع به طرقات شود.
-
ترق
لغتنامه دهخدا
ترق .[ ت َ رَ ] (اِ صوت ) ترغ . رجوع به تراغ و ترغ شود.
-
ترغ
لغتنامه دهخدا
ترغ . [ ت ُ رُ ] (اِ) اسبی باشد سرخ رنگ که آن را کهر خوانند. (برهان ) (انجمن آرا). برهان چنین نوشته و در فرهنگها نیافتم . (انجمن آرا). اسب کمیت . (آنندراج ). اسب کهر که سرخ رنگ است . (ناظم الاطباء).
-
ترغ
لغتنامه دهخدا
ترغ .[ ت َ رَ ] (اِ صوت ) مخفف تراغ . آوازی که از شکستن یا افتادن چیز سخت یا بهم خوردن دو چیز سخت یا مانند آنها پیدا شود... وقتی که صدا مکرر باشد ترغ ترغ یا ترغ و تروغ می گویند و لفظ تروغ بدون ترغ استعمال نمیشود... این لفظ را با قاف (ترق ) هم می نویس...
-
ترغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] torq اسب سرخرنگ؛ کَهَر.
-
طرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ طریق] [قدیمی] toroq = طریق