کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَبَابٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تَبَابٍ
فرهنگ واژگان قرآن
زيانکاري(خسران) - هلاکت - دوام خسران - نا اميدي
-
واژههای مشابه
-
تباب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زیانکار شدن ، خسران یافتن . 2 - هلاک شدن . 3 - (اِمص .) زیانکاری . 4 - هلاکت .
-
تباب
لغتنامه دهخدا
تباب . [ ت َ ] (ع مص ) زیان کار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی ). زیان کاری . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زیان شدن . (کنزاللغات ). نقص و خسار. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و منه «ما کید فرعون ...
-
تباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabāb متضرر شدن؛ زیان کردن.
-
واژههای همآوا
-
تباب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زیانکار شدن ، خسران یافتن . 2 - هلاک شدن . 3 - (اِمص .) زیانکاری . 4 - هلاکت .
-
تباب
لغتنامه دهخدا
تباب . [ ت َ ] (ع مص ) زیان کار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی ). زیان کاری . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زیان شدن . (کنزاللغات ). نقص و خسار. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و منه «ما کید فرعون ...
-
طباب
لغتنامه دهخدا
طباب . [ طِ ] (ع اِ) ج ِ طبابة. || ج ِ طبیبة.
-
تباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabāb متضرر شدن؛ زیان کردن.
-
جستوجو در متن
-
تبب
لغتنامه دهخدا
تبب . [ ت َ ب َ ] (ع اِ) زیان . || (مص ) هلاکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرگ . (ناظم الاطباء). تباب و تبیب مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تب ّ. (منتهی الارب ).
-
تَبَّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
از هر خيري کوتاه باد-بريده باد (تب و تباب به معناي خسران و هلاکت است و راغب آن را به دوام خسران معنا کرده . بعضي هم گفتهاند به معناي خيبت و نوميدي است و بعضي ديگر آن را به معناي تهي دستي از همه خيرها دانستهاند )