کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توگویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توگویی
/toguy(')i/
معنی
انگار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توگویی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) toguy(')i انگار.
-
جستوجو در متن
-
Tegu
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توگویی
-
بدآغار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بدآغاز› [قدیمی] bad[']āqār بدذات؛ بدسرشت؛ بدنهاد: ◻︎ یکی زشتروی بدآغار بود / توگویی به مردمگزی مار بود (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۰).
-
تنندو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تنند، تندو، تننده› (زیستشناسی) [قدیمی] tanandu = عنکبوت: ◻︎ ز باریکی و سستی هردو پایم / توگویی پای من پای تنندوست (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۰).
-
هان
لغتنامه دهخدا
هان . (صوت ) امر به شتاب کردن ، یعنی بشتاب و جلد باش . (برهان ) (ناظم الاطباء). || (ق ) براستی و در حقیقت . (ناظم الاطباء). || (صوت ) کلمه ٔ جواب به معنی آری . بلی . || کلمه ٔ تنبیه است ، یعنی در محل آگاهانیدن و تأکید در کاری و امری به کار برند خواه...