کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
توژ
/tuž/
معنی
= توز٢
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
توژ
لغتنامه دهخدا
توژ. (اِ) به معنی ... توز است و آن پوست درختی باشد که بر زین اسب و کمان و امثال آن پوشند و معرب آن توج است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). رجوع به توج و توز شود.
-
توژ
لغتنامه دهخدا
توژ. (اِخ ) توج . پسر فریدون را هم گفته اند. (برهان ). رج__وع به تور شود.
-
توژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tuž = توز٢
-
جستوجو در متن
-
توز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = توژ: پوست درخت خدنگ .
-
تورج
لغتنامه دهخدا
تورج . [ رَ ] (اِخ ) نام بزرگترین پسران فریدون است که تور باشد و توران منسوب به اوست چنانکه ایران به ایرج . (برهان ) (آنندراج ). همان تور پسر فریدون . (فرهنگ رشیدی ). به معنی نخست تور (پسر فریدون ) است . (فرهنگ جهانگیری ). نام پسر بزرگ فریدون واو را ...
-
تور
لغتنامه دهخدا
تور. (اِخ ) نام پسر بزرگ فریدون است که تورج باشد و این نام در مؤید الفضلاء با «زای » فارسی هم آمده است . واﷲ اعلم . (برهان ). پسر بزرگترین فریدون است که ولایت توران بنام او موسوم گشته . (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ...
-
توز
لغتنامه دهخدا
توز. (اِ) به معنی تاخت و تاراج است . (برهان ). تاخت و تاراج و غارت و یغما و حمله و هجوم . (ناظم الاطباء). تاخت و تاز. (فرهنگ جهانگیری ). || پوست درختی است که بر کمان و زین اسب و امثال اینها پیچند. (برهان ) (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرا) (از آنندراج...